
سلام من دوباره اومدم !! یکم طول کشید ولی خیلی کار داشتم حالا بریم سر قسمت بعدی
از زبان ادرین:ما تو خونه ی من بودیم و اونجا کتاب بابام رو برداشتیم که استلا به معبد تحویل بده که اگه مجبور به عقب نشینی شدیم حداقل بابام نتونه از تو اون قدرتاشو زیاد کنه و بعدش هم معجزه گر طاووس رو دیدیم و استلا هم اونو رو برداشت و می خواست بره که یهو یه صدا اومد... شما اونجا چی کار می کنین؟ و ما برکشتیم و ... ناتالی ؟؟ من گفتم استلا برو زود باش و هلش دادم طرف اتاق زمانش و من و لیدی باگ هم سریع دکمه ها رو فشار دادیم و رفتیم پایین.....
از زبان استلا:ما به نانالی زل زده بودیم که ادرین منو هل داد تو اتاق زمان و منم نتونستم تعادلمو کنترل کنم و رفتم و یکهو سر خوردم تو یه زمان دیگه.....لیدی باگ ..کت نوار؟ اونا همزمان گفتن استلا ؟؟ و منم دستشونو گرفتمو و گفتم بیایین و رفیتم تو اتاق زمانم و ماجرای جنگ با هاک ماث رو براشون توضیح دادم و گفتم زود معجزه گراتونو عوض کنین و اونا هم گفتن باشه و ... اسپاتس اف..کلاز این...ماکارون کممبر اسپاتس ان....کلاز اوت.. و من گفتم یکم صبر کنید و رفتم به معبد و کتاب و معجزه گرو پس دادم و حافظه ی ناتالی پاک شد و بعد هم با لیدی نوار و مستر باگ پریدیم تو اتاق جنگ با هاک ماث...
از زبان ادرین..
یکهو مستر باگ و لیدی نوار و استلا جلومون سبز شدن واای!! قیافه من ? قیافه ی لیدی باگ? قیافه ی مستر باگ و لیدی نوار و استلا ? (دارن نفس نفس می زنن چون دوییدن) قیافه ی هاک ماث???? (حالا اینو بگیر گابریل جان) و یکهو منو و مستر باگ(خودم) گفتیم اخ جون حالا دو تا بانو دارم و لیدی نوار و لیدی باگ چشاشونو چرخوندن??? و لیدی نوار اومد پیش من و مستر باگ هم رفت پیش لیدی باگ و استلا هم در بین ما(برای پوشش??) و گفت هاک ماث این دفعه نمی تونی فرار کنی و ما همه..... صبر کنید!ء لین صدای استلا بود و ما همه برگشتیم و لیدی نوار با بی حوصلگی گفت چی شده نمی خوای خلاصمون کنی ؟ و گفت نه صبر کنین و عصاشو برداشت و داد زد میراژ و یهو حلوی هاک ماث هزار تا لیدی باگ و مستر باگ و لیدی نوار و کت نوار و استلا سبز شدن قیافه ی همه ی ما ها ? قیافه ی هاک ماث???? و حالا همه ی استلا ها داد زدن حمله و همه حمله ور شدیم....
یکهو هاک ماث چوبشو تکون داد و با یه حرکت ناگهانی تمام توهم ها رو از بین برد ای وای!! منو مستر باگو استلا مونده بودیم که یهو لیدی نوار و لیدی باگ باهم گفتن هاک ماث نمی تونی قسر در بری و منم خندم گرفت و هاک ماث گفت جدی ؟ مثلا چطور می خواین جلومو بگیرین ؟؟ و این دفعه ما چهار تا حمله کردیم ... استلا موند عقب که کسی کمک داشت بودئه طرفش(ببخشید ولی اینجا کار مناسبی براش پیدا نکردم) منو لیدی نوار پریدیم هوا و داد زدیم کتاکلیزمممممممم!!! و لیدی باگ و مستر باگ هم .. لاکی چارررررررررم و بابام عقب عقب رفت که یهو دستش خورد به یه دکمه ای...
و یکهو یا جعبه ی بلندی که اونجا بود باز شد و .... منو مستر باگ همزمان گفتیم... مامان ؟؟؟ و بابام برگشت و گفت ادرین تویی ؟؟ یعنی تمام این مدت تو کت نوار بودی ؟؟؟ نمی بخشمت!! یاااااااااااااااا(صدای حمله کردن)که یهو لیدی نوار پرید جلوم و گفت تو خواب ببینی و زد چوبشو داغون کرد.... و من و خودم? همینطور زل زده بوریم به تابوت....
یکهو لیدی ها ما رو از جامون پروندن و گفتن بسه !! درسته که صحنه ی ناراحت کننده ایه ولی الان باید هاک ماث رو شکست بدیم ولی من گفتم نه!!! و مستر باگ هم گفت چرا اینکارو کردی ؟؟ چرا !! و هر دومون با عصبانیت گفتیم توضیح بده !!! و بابام با من من گفت خب می دونید داستانش طولانیه ... و دید که ما مصمم بهش زل زدیم و اهی کشید و شروع کرد: همش از اون روزی شروع شد که منو مادرت.... مادرتون داشتیم تو پارک قدم می زدیم که یکهو معجزه گر ها رو دیدیم....(حالا شما تصور کنید که تو پارکه???) ما اون ها رو به خونه بردیم و بعد که بیشتر بررسیشون کردیم فهمیدیم که اونها موجوداتی به نام کوامی دارن و اسم کوامی پروانه نورو و طاووس هم دوسو بود...ما از صحبت کردن با اونها لذت می بردیم و تقریبا هر روز اونا رو از توی معجزه گراشون ازاد می کردیم....ولی ما خبر نداشتیم که معجزه گر طاووس خرابه... و بدتر از اون هم خبر نداشتیم که برای تعمیر خودش از روح صاحبش استفاده می کنه و دوسو هم در این مورد چیزی به ما نگفته بود و همچنین نورو ... و بعدش بود که سرفه ها و سردرد های مادرتون شروع شد....
من متاسفم... من ... من نتونستم ازش مراقبت کنم....از زبان استلا: پدر ادرین داشت ماجرا رو توضیح می داد ولی اخراش یکهو انگار که چیزی حس کرده باشه سرشو بلند کرد و منم نگاه کردم و ...واااای فهمیدم نقشش چیه و قبل از اینکه بتونم بگم مراقب باشید اون یه اکوما به سمت مستر باگ ازاد کرد و (الان می دونم درجه ی تنفرتون از گابریل چقدره و درکتون می کنم)بابای ادرین گفت خب حالا که شما دو تا اکومایی شدین من می تونم از شما ها استفاده کنم تا مادرتون رو دوباره زنده کنم....(حتما الان می پرسین که چرا الان که هر دو تا معجزه گر ها در اختیارشن اونا رو بر نمی داره.. می تونه ولی داستان خراب میشه) من گفتم خب تو که فقط مستر باگو اکومایی کردی ما می تونیم اون رو راحت شکست...... لیدی نوار گفت دلتا ؟؟ دلتا !! چی شد چرا خشکت زده؟؟ من گفتم وای نه!! و لیدی ها گفتن چی شده ؟؟ و من گفتم....
این...این...ببینین اگه برای دلتا گرل اینده یه اتفاقی بیافته برای من مشکلی پیش نمیاد ولی اگه بلایی سر من بیاد برای دلتا گرل اینده هم اتفاقی میافته و مستر باگ گذشته ی کت نواره پس الان که مستر باگ شرور شده....هاک ماث گفت کت نوار هم شرور شده?? ما سه تا داد زدیم نهههههههههه!!! ولی دیگه دیر شده بود و دیگه خبری از کت نوار و مستر باگ نبود.......
خوب ببخشید که زود تموم شد الان که اینو تموم کردم سریع می رم قسمت ۱۳ رو هم می ذارم و فردا یا پس فردا هم ۱۴ و ۱۵ رو باهم می ذارم و امیدوارم که ازشون لذت ببرید...نظر یادتون نره و بای بای????
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (2)