
خب پارت قبل چطور بود ؟ خوب بود؟
وقتی بیدار شدن ، طلسم چشم ها عمل کرد . یک چشم آدرین آبی و یک چشم مرینت سبز شد . وقتی امیلی آدرین رو دید بردش پیش چشم پزشک ...
ولی وقتی سابین دید ، گفت که بره توی آینه خودشو نگاه کنه . آدرین هم همین کارو کرد . هردو حس عجیبی بهشون دست داد .
از اون روز به بعد ، آدرین هر روز به چشم پزشکی میرفت و حتی دو بار عمل شد ! ولی تاثیر نداشت .
مرینت هم همیشه توسط کلوئی اذیت میشد و حتی چند بار گریه کرد !
اما هر دو ی اونا ، یک دوست داشتن : آلیا و نینو .
سال ها گذشت . اونا ۱۸ ساله شدن . مرینت و آدرین همو فراموش کردن . یکی از اون ها توی نیویورک و یکی توی پاریس بود . آدرین توی نیویورک ۳۳ بار عمل شد ! ولی فایده نداشت . کلوئی هم گاهی مرینت رو میزد .
زندگی برای هردو کسل کننده شده بود . تا اینکه یک روز آدرین تصمیم گرفته بود بره به پاریس . تعریف اونجا رو از نینو شنیده بود . آدرین وسایلش رو جمع کرد و رفت .
هرچی به مغازه های کنار برج ایفل نزدیک تر میشد ، بیشتر چشما ی سبزش میدرخشید . تا اینکه یهو خیلی درخشید . آدرین بدون توقف ایستاد .
داخل مغازه رو نگاه کرد . مغازه شیرینی فروشی بود . یک دختر توی مغازه داشت توی دفتر چه طراحی میکرد . آدرین در زد . مرینت گفت : بیا تو ! آدرین اومد تو و دوباره با مرینت چشم تو چشم شد . اونو یادش اومد . مرینت هم . طلسم چشم ها شکسته شد و اونها با خوبی و خوشی کنار هم زندگی کردن ! حتی بچه هم اوردن !
آدرین هرچی به مغازه های کنار برج ایفل نزدیک میشد چشماش بیشتر میدرخشید . تا اینکه خیلی درخشید. اون بدون توقف ایستاد . جلو ی یه شیرینی فروشی ایستاده بود . داخل رو نگاه کرد . یک دختر رو دید که داره طراحی میکنه و با عروسک کفشدوزکش حرف میزنه . میدونید ، آدرین هم همین عروسک رو حالا گربش رو داشت . رفت داخل . دوباره مرینت و آدرین هم دیگه رو دیدن و همو یادشون اومد . طلسم باطل شد و اونها با خوبی و خوشی کنار هم زندگی کردن . حتی بچه هم اوردن !
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وایی نه تو پارت یکی ادرین گفت:من میرم اما بر میگردم قول میدم فراموشم نکن
اما نه اینکه مرینت ادرین رو فراموش کرد،
ادرین هم مرینتو فراموش کرد😂😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣
اخ با اینکه پارت 2 بودا
ولی خیلی خوب بود
بچه دار شدن😂
واییییییی چه عشقولانه تموم شدا
اصلا انگار همین دیروز بود که داستانو خوندم(هنوز یک ربع هم نشده که داستانو خوندم)
عالییی بود👏👏
باریکلا👏👏👏👏👏👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
الان شما سه تا داستان نوشتی دومی که همین داستانه تموم شد ولی اولی رو برای چی نمینویسی
یکم زود تموم نشد ؟
بد بود من فکر کردم باحال تر تموم می شه
داستان کوتاه بود . خب مثلا چی جوری تموم میشد ؟