10 اسلاید صحیح/غلط توسط: 💜BTS💜 انتشار: 4 سال پیش 323 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام به همه من دوباره اومدم و اینکه بگم این قسمت خیلی طولانی نیست چون عجله دارم ولی قول می دم تو بعدی جبران کنم و اینکه الان ۱۱ شبه که من دارم تستو می نویسم و شب جمعس بعدی رو یکشنبه میذارم
از زبان مرینت: ما تو هواپیما بودیم و بعد که تو فرودگاه هوامیما فرود اومد همه پیاده شدن و .....
و.... هر هر سر کارتون گذاشتم خبری نبود و همه سوار اتوبوس شدیم که بریم فرودگاه و اونجا ما واستاده بودیم که اتوبوس یه تکون ناجوری خورد و من به طرز ناجوری افتادم تو بغل ادرین و بعد که از تیکی هم قرمز تر شده بودم سرمو بالا کردمو و ادرینو دیدم که لبخند زد و گفت حالت خوبه ؟؟ منم همچین پریدم عقب که از پشت تو بغل لوکا افتادم??? و بعدش لوکا هم همونو گفت.حالت خوبه و بعد هم گفت بیا کنار من واستا که افتادی بگیرمت قیافه ی من ??(این دستا که کنار ایموجیه یعنی که سرخ شده و داره با علامت منفی میگه نه) قیافه ی استلا?(ببینین اصلا حسود نیست?)قیافه ی لوکا ? قیافه ی ادرین ??(اوه اوه خدا به داد) و یهو ادرین گفت نه مرینت بیا کنار من واستا و لوکا هم یکم بهش بر خورد و گفت خب هر طور خودت راحت تری مرینت و منم اصلا حواسم نبود که یهو به خودم اومدم که یه طوری ادرین منو به خودش چسبونده بود که انگار لوکا می خواست منو بدزده یا یه چیزی تو این مایه ها?? بعد که رفتیم تو هتل هر ۴ نفر باهم هم اتاقی بودن ..
الیا رو تخت نشسته بود و لباسای منو و خودشو می چید و منم جلوی یکی از تختای دو نفره (به جای ۴ تا یه نفره دو تا دو نفره کردمش اخه یه مقصودی دارم??)واستاده بودم و داشتم به استلا پیام رد و بدل می کردم(اون و لوکا با مکس و الیکس تو یه اتاق بودن)که یکهو یه صدایی از بیرون شنیدیم و..و.. ادزین در حالی که با نینو وارد اتاقمون می شدن باهم می گفتن به تظرت کیا هم اتاقمونن و یهو ادرین بر گشت و منو دید و گفت اوه سلام مرینت.. الیا گفت ایول شما دو تا با ما هم اتاقین ؟؟ و منم همچین ترسیدم که از پشت افتادم و کله معلق زدم و توی یکی از چمدونا با باسن فرود اومدم و گوشیم هم بعد من اومد اومد اومد........ گرفتمش من که داشتم غزل خداحافظی رو می خوندم چون مطمئن بودم که اگه گوشی بخوره بهم دماغم خورد میشه سرمو بالا کرفتم و دیدم الیا گوشیه گرفته و ادرین هم دستمو گرفت که بلند شم و موقعی بلند شدم با من من گفتم خرسی ادرین اااااااا یعنی مرسی ادرین و اونم گفت قابلی نداشت و رفتن که وسایلاشونو بچینن و الیا گفت اهای دست و پا چلفتی ترین و منگل ترین ادم دنیا!! بیا اینو بگیر و منم خندیدم و گفتم باشه خبر نگار جون!!
وقت خواب شده بود و من رفتم رو یه تخت خوابیدم و الیا هم به نینو یه چشمکی زد و رفت رو اون یکی تخت خوابید و من گفتم چرا اونجا می خوابی و رفتم کنارش خوابیدم و اونم گفت نخیر منو نینو کنار هم می خوابیم و تو هم باید... چیییییییی؟؟؟ اونقد هول شدم که غلت زدمو داشتم میافتادم(ببخشید یکم رابطه ی بین ادرین و مرینت رو زیادی زیاد کردم دیگه ببخشید) که یهو.... از زبان ادرین نینو بهم گفت تو برو پیش مرینت بخواب و منم سرخ شدم و گفتم چییی ؟؟ (هر چند که همیشه ارزوم بود کنار لیدی باگ بخوابم ولی...)چییییییییییی ؟؟ این صدای مرینت بود من برگشتمو دیدم که داره میفته و گفتم مرینت و شیرجه زدم و تو هوا گرفتمش(اوههه چه رمانتیک??) از زبان مرینت چشامو باز کردم و دیدم که ادرین منو گرفته اویییییی تکون تکون خوردم و خودمو خلاص کردم و رفت رو تخت و خودمو زیر ملافه قایم کردمو گفتم ممنونم دوباره از زبان ادرین(مرینت پرید و رفت زیر ملافه و تشکر کرد و نینو هم به من سیخونک زد و منم به ناچار رفتم و رو تخت کنار مرینت خوابیدم ... از زبان مرینت(ببخشید ولی باید تنو تند عوض کنم اخه هر جاش باید یکی باشه)نصفه شب با سیخونکی که الیا بهم زد بیدار شدم و یهو دیدم که ادرین جلوم خوابیده ولی خواب خواب بود پس منم هیچ حرکتی نکردم و دوباره خوابیدم... از زبان الیا من و نینو صبح زود بیدار شدیم،، خوب درر اصل من بیدار شدم و یه صحنه ای دیدم که نینو رو هم بیدار کردم... مرینت و ادرین تو بغل هم خوابیده بودن من سریع یه عکس گرفتم و گذاشتم که بعدا به مرینت نشون بدم....از زبان مرینت
ما بیدار شدیم و نینو و الیا رفتن بیرون و من به ادرین گفتم بیا بریم دنبال معجزه گر ها و ادرین گفت امم باشه ولی چه جوری و من گفتم من یه اپ جدید تو یویوم ریختم که هر جای شهر که معجزه اسایی باشه مکان دقیقشو بهمون میگه و سریع تغییر شکل دادم و ادرس رو پیدا کردم و دوباره مرینت شدم و رفتیم اونجا .. در خونه رو زدیم و یک پیرمرد درو باز کرد و گفت چیه چی کار دارین و من گفتم ببخشید ما باهاتون یه کار مهم داریم میشه بیایم داخل؟؟ ولی اون قبول نکرد و اخرش تیکی اومد بیرون و پلگ هم همینطور و اون مرد گفت تیکی پلگ شما هایین ؟؟ و رو به ما کرد و گفت پس شما ها .... بیاین داخل من می دونم برای چی اومدین بیاین و ما رفتیم داخل و اون هم گفت که از جریان گرفتم معجزه اسا ها و تحویلشون به معبد خبر داره ولی باید مطمئن شه که جای جعبه امنه و منم گفتم یه کاری میشه کرد و در مورد استلا و معجزه اسای پونی بهش گفتم و به استلا زنگ زدم و گفتم که هرچی زود تر بیاد و اونم چند دقیقه بعد اونجا بود و منم بهش گفتم و اون گفت می تونیم جعبه رو از طریق اتاق زمان من یک راست به معبد تحویل بدیم و شرایط تخلیه ی حافظه (همون کاری که مستر فو برای خودش کرد برای حفاظت از معجزه اسا ها و هویت قهرماناشون) رو فراهم کردیم و بعد که حافظش پاک شد و ما جعبه رو به معبد تحویل دادیم و گفتیم که بزودی بقیه رو هم میاریم دوباره به اتاق زمان برگشتیم و خواستیم که بریم بیرون که یکهو استلا به طرف یک صفحه ای دوید و دستشو گذاشت روشو گفت ای وای بچه ها من گفتم چی شده گفت همین الان تغییر شکل بدین باید بریم به دو تا کشور که مهحزه اسا هاشون در خطرن و در اینده نابود میشن نگهبان هاشون منتظر ما هستن و ما هم سریع تغییر شکل دادیم و من گفتم کجا ها میریم گفت ایتالیا و نیویورک... و اول رفتیم نیویورک یک راست به خونه ی نگهبان معجزه اسا ها و استلا ماحرا رو براش تو ضیح داد و سریع جعبه رو گرفتیم و داخل اتاق زمان گذاشتیم و بعد هم به ایتالیا رفتیم ولی اونجانگهبان معجزه اسا ها گفت اینم جعبه بفرمایید ولی اینجا هم یکی از اون شهراییه که قهرمان داره الان دو تا معجزه گر گرگ و جغد بیرونن و من گفتم ما پیداشون می کنیم و پیداشون کردیم و ماجرا رو براشون توضیح دادیم.. اونا اول راضی نشدن ولی بعد قبول کردن و ماهم برگشتیم به معبد و جعبه ها رو تحویل دادیم...
ما دو هفته در شانگهای بودیم و در اون مدت به تمام کشور هایی که معجزه اسا داشتن رفتیم وهمه ی اونا ها رو گرفتیم و تحویل دادیم .... موقعی که تو هواپیما نشسته بودیم و می خواستیم برگردیم ادرین گفت مزمئنی معجزه اسا های گمشده ای نیستن که جدا از جعبشون باشن ؟ و من گفتم نه چون استاد فو عکس تمام معجزه گر های دور دنیا رو بهم داده و ما همه رو گرفتیمم و تحویل دادیم... و ادرین گفت خوب اگه معجزه اسای جدید بوجود بیاد چی مثل یکیه استلا؟ و مرینت گفت نه استاد فو به من گفته بود که چند وقت بعد یه معجزه اسای جدید بوجود میاد و بعد از اونم معلوم نیست که دوباره کی بوجود بیاد تازه اگه هم بوجود بیاد تو جعبه ی خودش میاد و جعبه ها هم که همه تو معبدن پس مشکلی نیست و ادرین مشکل تازه ای رو پیش کشید:کتاب ها چی مثل اونی که پدرم داره؟ و منم گفتم منم مثل تو نگران بودم ولی نگهبان معبد به من گفت که هر جعبه کتاب مخصوص به خودشو داره و حالا که همه جعبه ها اونجاست هر کتابی هم که در مورد اون هاست به معبد بر می گرده و ادرین گفت پس الان فقط پاریس مونده.... و منم گفتم بله باید بریم به جنگ بابات متاسفانه و اونم گفت اتفاقا خوشحال میشم که شکستش بدیم و دلیل کارشو برام تو ضیح بده... و من گفتم ولی یه چیزی....
ادرین گفت چی ؟؟ و من گفتم نگهبان معبد همه چی رو در مورد ما می دونست و گفت موقعی که با هاک ماث و مایورا مبارزه می کنین باید فقط خودتون باشین.. ادرین گفت یعنی چی ؟ و من گفتم یعنی باید معحزه گرای بقیه رو ازشون بگیریم و به معبد تحویل بدیم و موقعی که اونا رو شکست دادیم معجزه گر اونارو به علاوه ی معجزه گر خودمون بهشون تحویل بدیم....(ببخشید ولی مجبورم اخر داستان تیکی و پلگ رو از ادرین و مرینت جدا کنم)و ادرین گفت ایوای من نمی تونم پلگ رو از دست بدم و منم گفتم منم همینطور و همین رو هم به نگهبان معبد گفتم ولی اون گفت که حافظه ی همه کسایی که معجزه گراشونو به معبد بر می گردونین پاک میشه پس مشکلی نیست و من گفتم اخه من عاشق لیدی باگ بودم و اگه حافظم بپره ممکنه که یادم بره که عاشق تو ئم و من گفتم خب تو الان دخترا رو در نظر بگیر استلا که لوکا رو داره و لایلا هم که.... و کلوئی هم که فکر نکنم خودت از همون اول علاقه ای بهش داشتی و کاگامی هم که رفته ژاپن پس کسی جز من نمی مونه ? و خندیدم و بعدش گفتم نترس شوخی کردم من این موضوع رو هم به نگهبان معبد گفتم و اون گفت که شما چون عاشق هم شدین حافظه ی ابر قهرمانیتون که کاملا پاک میشه ولی این حافظه که عاشق همین به طور ظاهری پاک میشه یعنی اگه همو ببینیم یادمون میاد و ادرین یه نفس راحت کشید
من گفتم پس ما که به شهر برگشتیم باید معحزه اسای همه رو بگیریم و موقعی که رسیدیم شب شده بود...... ما با اتاق زمان استلا به خونه ی همه رفتیم و موقعی که خواب بودن معجزه گراشونو برداشتیم و بعد هم به معبد تحویل دادیم و ادرین پرسید یعنی الان حافظه ی همشون پاک شد ؟ و من گفتم اره و گفتم خیله خب اماده این ؟ و استلا گفت اره و ادرین هم گفت کاملا و استلا تو یکی از صفحه هاش رفت به خونه ی ادرین دقیقا در همون لحظه بابای ادرین می خواست بره پایین و یکی رو شرور کنه و من گفتم بپرین و استلا گفت نه بهتره بعدا از داخل غافل گیرش بکنیم اینجوری حتا شاید بفهمیم که اون معجزه گرای ما رو برای چی می خواد
بعد که اون رفت پایین ما هم رفتیم اونجا و خواستیم تابلو رو فشار بدیم که یگهو من گفتم صبر کنید بیاد کتابو برداریم که حتا اگه مجبور به عقب نشینی شدیم اون نتونه بعد از توی این قدرتاشو زیاد کنه و استلا تابلو رو باز کرد و کتابو برداشت و گفت یه لحظه وایستین اینو تحویل میدم و بر می گردم که یهو ادرین گفت این چیه؟؟ اونو برداشت و من با من من گفتم طاووسه...... اون معجزه گر طاووسه؟؟؟ و ادرین گفت عالی شد استلا تو برو اینارو تحویل بده بعد هم مایورا که احتمال میدم ناتالی باشه حافظش پاک میشه و دیگه نمی تونه یه بابام کمکی بکنه و استلا معجزه گر رو هم گرفت و من بهش گفتم فقط زود....هنوز جملمو تموم نکرده بودم که یکهو یکی گفت شما اینجا چی کار می کنین ؟؟ ما برگشتیم و ........
خب مثل همیشه جای حساس تمومش کردم نگا کنین مدرسه ها شروع شده و من خیلی کار دارم پس قسمت ۱۵ قسمت اخرشه و نگران نباشین مرینت به ادرین می رسه پس ۴ قسمت دیگه و تمام....
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
سلام. زیر همون تستی که ساختید و می خواهید حذف شود کامنت بزارید و درخواست خود را اعلام کنید پس از بررسی تست را حذف میکنیم
بله
سلام دوست عزیز من واقعا از داستانت خوشم اومد ولی داستانو ادامه بده تموم نکن ادامه زده تا بزرگ سالی
ممنون ولی تو قسمت ۱۵ به بزرگسالیشون می رسه
دوست عزیز میشه یه داستان جدید بنویسی ؟ من دیگه واقعا خسته شدم از این همه دخترکفشدوزکی پس لطفا سعی کنید درباره داستان های دیگه هم بنویسید❤❤
دلم می خواست ولی مدرسه ها شروع شده و امتحانم دارم مس همینو بتید تو قسمت ۱۵ تموم کنم و راسای تو که الان نی نالی بعدا می خوای چی کار کنی که فصل ۴ میاد؟
عالی بود ولی آخرش تیکی و پلگ رو از مرینت و آدرین جدانکن چون اگه جدا کنی طرفداراتو از دست میدی
بببین می دونم که طرفدارامو از دست میدم ولی داستان اون موقع تموم میشه و اون موقعی که اینارو جدا می کنم اونقدر حساس تموم میشه که نمی تونین جلوی خودتون رو بگیرید که بعدی رو نخونید
عالی بود بعدی رو هر چه زود تر بزار
سلام مدیر سایت ببخشید چطوری میتونیم یه تست رو حذف کنیم؟ یعنی تست های خودمون