6 اسلاید صحیح/غلط توسط: 💜최정민💙 انتشار: 3 سال پیش 16 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
داستان جدید من که خیلیا تون درخواست داده بودین
سلام😁اسم من جونگ مینه .چوی جونگ مین. 23سالمه و عاشق موسیقی هستم جذابم وقتی خجالت میکشم کیوت میشم( البته این چیزیه که جین کی میگه) اوه راستی من دوتا دوست صمیمی دارم چون عادت ندارم زیاد دوست پیدا کنم.
دوست اول:چوی جین کی. دختری 23ساله (همسن خودمه) عاشق موسیقی و جذاب و کیوت مخلوط😂😂😂 استعداد در ورزش جودو و نقاشی حرفه ای (از من که بهتره)
و خونمون از دستش شده کلوپ بازی ها😂😂😂😂
بیخیال بریم سراغ دومی
دومین دوستم:کیم جین هیون از همه بزرگتره و 25سالشه باهوش و خنگ (کلا یه تختش کمه) باحال جذاب هات از عشاق رپ و عاشق آهنگ (مایک دراپ) و(نات تو دی) استعداد در ورزش ووشو( منم ووشو😂) و نقاشیش افتضاحه 😂😂😂 و ارمیه
و عاشق رنگ بنفش😂😂😂😂 و جینکی هم عاشق رنگ مشکی و منم عاشق رنگ آبی هستم ما مدت هاست که در اینچئون زندگی میکنیم و آرزو داریم بریم سئول الان شبه دقیقا ساعت 2نصفه شب به وقت کره ست. و من پشت میز تحریر نشستم و برای امتحان فردا دارم درس میخونم فردا آخرین امتحانم رو میدم اگر توی این امتحان موفق بشم میرم سئول کلی بدبختی کشیدم تا پدرو مادرم راضی بشن من برم سئول.
دارم درس میخونم که یهو گوشیم صدا میده گوشی رو برمیدارم چکش میکنم ا بچه ها دارن توی گروه پیام میدن ...
گوشی رو گذاشتم کنار به کتابم نگاه کردم یکم دیگه درس خوندم که یهو صدای باز شدن در اتاقم اومد برگشتم دیدم مادرم با موهایی در هوا و قیافه ی شلخته اومده در اتاقم من خیلی ترسیدم دستمو گزاشتم روی قفسه ی سینم که مادرم گفت (علامت مادرπ علامت تو-) πچراتاحالا بیداری اصلا درس خوندی؟ -آره مامان من حتی شده بخواطر سئول هم درس میخونم. πباشه حالا مزه نریز ساعت 2ونیمه کی میخوای بخوابی؟ -یکم دیگه دوره کنم میخوابم. πشب بخیر -خدافظ
بعدش مادرم درو بست و رفت.
من یکم نکته برداری کردمو درس خوندم بعدش دیگه همونجا سرمو گزاشتم روی میز و خوابم برد.
صبح روز بعد...
گوشیم داره زنگ میخوره ولی من حوصلشو ندارم دیگه آخذش که خواب از سرم پرید چشمامو باز کردم دیدم هوا روشنه گوشی رو برداشتم دیدم 12تماس بی پاسخ از جین هیون. 9تماس بی پاسخ از جینکی.
وااااااای یادم رفته بود من امروز امتحانات دارمممم.
سریع لباس پوشیدمو موهامو بستم و کیفمو برداشتم بدو بدو رفتم بیرون.
سریع یه تاکسی گرفتمو رفتم سمت دانشگاه.
رسیدم دانشگاه بدو بدو رفتم در کلاس رو زدم دیدم معلمم داره برگه رو میده به بچه ها منم گفتم-سلام استاد😩 استادم روشو برگردوند منو که دید دستشو گزاشت روی ساعت مچیش و گفت :چرا اینهمه تاخیر؟ -ببخشید استاد خواب موندم. :بیا بشین امتحان بده -چشم استاد ممنونم.
سریع نشیتم و برگه رو از استاد گرفتم وای خدا رو شکر امتحان آسونیه منم سریع جواب دادم استاد اومد سراغم گفت:برگتو بده -منم اسممو نوشتمو بهش دادم بعدش استاد یکم سخنرانی کردو تا تونست برگه تصحیح کرد بعدش گفت :خب بچه ها شما دیگه فارغ التحصیل دانشگاه شدید و دیگه سوادتون تکمیل شده. میخواستم برای هم تو آرزوی موفقیت بکنم و بگم که فردا هم تو ساعت 9صبح برای تحویل گرفتم نمره انظباطی تون بیان مدرسه و نمرات تونو ببینید.
خداحافظ تون. بعدش همه پا شدن منو جین کی هم خیلی خوشحال بودیم و درباره سوالا امتحان حرف میزدیم رفتیم دم در کلاس جین هیون. معلم اونا هم یکم حرف زدن کلاس رو تموم کرد. جین هیون هم اومد بیرون
باهمدیگه رفتیم کافیشاپ و هرسه شکلات داغ سفارش دادیم چون سردمون بود.
(علامت تو- علامت جینکی۰ علامت جین هیون:) -منکه مطمعنم نمره خیلی خوبی میگیرم ۰منم همینطور :منم ۰خب چطوره امشب قرار بزاریم خونه ی یکیمون تا سئولو هماهنگ کنیم ها؟ -آره خوبه حالا خونه ی کی بریم؟ :خونه ی ما چطوره؟
منو جین کی باهم گفتیم عالیه. و قرار شد که امشب بریم خونه ی جین هیون.
برگشتم خونه رفتم زیر دوش حمام چشمامو بستم که یهو تصویر کیم تهیونگ اومد جلوی چشمامو چشمامو سریع باز کردم چشمامو مالیدم شامپو زدم و از حمام اومدم بیرون لباس پوشیدم رفتم پیش پدرو مادر و خواهرم. رفتم سر میز ناهار. پدرو بهم گفتم بنظرت نمرت خوب میشه؟ -معلومه که آره πامیدوارم چون خودت خوب میدونی که فقط در صورتی میری سئول که برگه قبولیتو بهم تحویل بدی
-خب چطوره فردا خودت بیای و ببینی؟ πباشه .... (آها راستی یه چیز دیگهاین علامت.... یعنی چند دقیقه سکوت😅) -راستی مامان من امشب با جین کی و جین هیون قرار داریم و قراره شب بمونم خونه ی جین هیون πباشه برو ولی صلح بیاین دنبالم بریم دانشگاه -باشه
غذا تمام شد و من بشقاب هارو بردم توی آشپز خونه و رفتم توی اتاقم.
پریدم روی تختم و به سقف خیره شدم و خوابم برد صدای گوشی رو خفه کردمو از خواب بیدار شدم لباسام رو عوض کردمو وسایلمو برداشتم و با دوچرخه رفتم سمت خونه ی جین هیون. من همیشه عادت داشتم میانبر بزنم پس ایندفعه هم با راه میانبر زودتر به خونه ی جین هیون رسیدم. زنگ در رو زدم و مادر جین هیون در رو باز کرد.
سلام کردم و رفتم توی اتاق جین هیون. بهش سلام کردم و نشستم
چند دقیقه بعدش جین کی هم اومد و جین هیون گفت:من میرم نوشیدنی بیارم الان میام. منو جین کی لپتاپامونو درآوردیم و شروع کردیم به گشتن دنبال خونه جین هیون اومد گفت:بچه ها یه خونه ی تمیز و ارزون بخرید نباید همین اول کاری زیاد پول بدیم
۰بچه ها یه خونه هست خیییلی خوبه من میخوام اینو بخریم -ببینمش :وااای چه خونه ی خوشگلیه من عاشقشم ۰منم عاشقشم تو چی جونگ مین؟ -منم خیلی دوسش دارم ۰باشه پس من الان با صاحب خونه تماس میگیرم تا بهش بگم .
منو جین هیون گفتیم باشه و جین کی با صاحب خونه که یک پیر زن مهربون بود 😂😂😂صحبت کرد و باهم به توافق رسیدن و جین کی تلفن رو قطع کرد و انقدر خوشحال بود که نمیدونست چی بگه. رفتیم توی سایت خرید لباس و اینا بعدشم راجب پیدا کردن کار حرف زدیم اینکه قرار بود اونجا کار کنیم. حالا دیگه وقتی خواب بود که یهو گوشی هرسه تامون صدا داد جین کی گوشیشو چک کرد و وا داد رنگش پرید و به ما خیره شد :چته؟ -جین کی خوبی؟ ۰بی تی اس :چی شده؟
جین کی با جیغ و ذوق گفت ۰کنسرت و فن ساین دارن یس یس یس
-واقعا؟ جین کی گوشیشو برداشت و گفت من بلیط میگیرم
:بلیط چی؟ ۰بلیط کنسرت و فن ساین دیگه -صبر کن ببینم زمانش
۰چهار روز دیگس 😃 :باشه باشه بگیر برای ماهم بگیر ۰باااشه 😀
-بچه ها .هر دو بهم نگاه کردن من سرمو انداختم پایین :چی شده جونگ مین؟
۰چته؟ -برای خودتون بگیرین من نمیام. ۰واقعا دلت نمیخواد تهیونگو ببینی!؟
-نه نمیتونم :نخیر باهم میریم جین کی برای همه بگیر ۰باشه -گفتم نه
خودمم نمیدونستم دلیل مخالفتم چیه برای همین بعد کلی اسرار جین کی و جین هیون راضی شدم
جین کی بلیط گرفت . ولی هنوز بلیط پرواز به سئول نگرفته بودیم چون میخواستیم فردا با مادرامون بریم آژانس مسافرتی.
به سقف خیره شده بودم که جین کی گفت ۰جونگ مین چرا هر موقع اسم تهیونگ میاد اخم میکنی؟ -چون... وقتی به چشماش فکر میکنم انقدر خجالت میکشم که نمیتونم باور کنم. ۰حق داری😂😂😂😂 :خنده داره😮؟ ۰یکم آره
دستمو بردم بالا و گفتم -به امید پیروزی بعدش جین کی و جین هیون با هم گفتم فایتینگ😁 بعدشم خوابیدیم.
صبح با صدای گوشی از خواب بیدار شدیم. خیلی خوابم میومد ولی امروز روز مهمی بود. شاید امروز میرفتیم سئول و امروز نمره م معلوم میشد.
رفتم دست و صورتمو شستم دیدم مادر جین هیون میز صبحانه رو آماده کرده و بدو بدو اومد سمتم و گفت من میرم آماده میشم شما هم سریع بخورید تا بریم
-چشم رفتم لباسمو پوشیدم و صبحونه رو خوردیم و از خونه اومدیم بیرون رفتیم دنبال مادر من و بعدشم مادر جین کی و بعدش رفتیم دانشگاه.
دانشگاه قلقله بود انقدر شلوغ بود که نمیتونستم باور کنم این دانشگاهه یا سالن کنسرت. با هزارتا بدبختی رفتیم داخل دیدیم یه نفر اومد داد زد دانش جویان لطفا برید کنار و آروم باشید. یهو دیدم چند تا برگه چسبوند
وقتی برگه هارو چسبوند همه حمله ور شدن تا نمرشونو ببینن . مادرم که داشت خفه میشد جین کی و جین هیون و مادرامون غیب شدن من داشتم بین جمعیت خفه میشدم دیگه نتونستم تحمل کنم جیغم دراومد نمیدونستم چیکار کنم که یهو دیدم یه نفر دستمو گرفت و منو کشید بیرون اومدم بیرون خم شدمو دستم گذاشتم روی زانوهام و نفس نفس میزدم سرمو آوردم بالا دیدم یک عدد پسر که ماسک و کلاه زده بود و دستش توی جیبش بود ازش تشکر کردم اونم گفت خواهش میکنم بعدش رفت چشماش،احساس میکنم همون چشمایی بودن که ازش خجالت میکشیدم ...ولش کن
بعد از چند دقیقه مادرم و جین هیون جین کی و مادراشون منو پیدا کردن و جین هیون گفت بهتره که فعلا بشینیم تا اینجا خلوت تر بشه و ما 1ساعت منتظر بودیم تا جمعیت کمتر بشه. کم کم جمعیت کمتر شد ما رفتیم سمت برگه دیدیم جین هیون بالاترین نمره ی کلاس رو گرفته اما منو جین کی نفرات دوم و سوم بودیم با اینکه رشته مون هنر بود ولی بازم سختی های خودشو داشت.
مادرامون همدیگه رو نگاه کردن یهو دیدم مادرم گفت پس فکر کنم باید براشون بلیط بگیریم. وقتی اینو گفت ما سه پریدیم هوا انقدر خوشحالی کردیم همه اینطوری نگاهمون میکردن😮
رفتیم سمت آژانس مسافرتی بعد از پرس و جو دیدیم برای امشب بلیط ارزون تره برای همین بلیط امشب رو خریدیم بعدش با هم رفتیم برای خریدن ساک و از این چیزا بعدش از پاساژ در اومدیم و با همدیگه خداحافظی کردیم تا بریم خونه و وسایلمون رو جمع کنیم . رسیدیم خونه من لباسام رو داخل ساک جدیدم چیدم ساعت7عصر پرواز داشتیم ساعت 5رفتم دوش گرفتم و لباسامو عوض کردمو موهامو خشک کردم موهامو باز گزاشتم یکم ریمل زدم و یکم برق لب زدم یه شلوارک و یدونه آستین کوتاه پوشیدم ساعت هوشمندم هم پوشیدمو یدونه کوله پشتی برداشتم ساکمو برداشتم گوشیمو هم چک کردم دیدم ساعت 6 شده بدو بدو تاکسی گرفتم سمت فرودگاه با پدرو مادر و خواهرم خداحافظی کردم و سوار تاکسی شدم که برم فرودگاه.
رسیدم فرودگاه جین کی و جین هیون هم اومده بودن منتظرم بودن . رفتیم سمت باجه ی بلیط فروشی بلیط هامونو گرفتیمو رفتیم سالن انتظار داشتیم با همدیگه عکس میگرفتیم که بلاخره اسم هواپیمای مارو گفتن رفتیم سوار هواپیما شدیم و سر صندلی هامون نشستیم صندلی من از اونا جدا بود و این منو ناراحت میکرد 😕
سرم تو گوشی بود هندزفری زدمو آهنگ گزاشتم آهنگ let me love youپخش شد من واقعا عاشق این آهنگ بودم و بهم امید میداد. یهو احساس کردم یه نفر نشست کنارم نگاهش کردم دیدم یه پسره که ماسک پوشیده بود.
اونم سرش تو گوشی بود دیگه نخواستم زیاد بهش نگاه کنم تا خواستم رومو برگردونم اون منو نگاه کرد انقد شوکه شدم که سریع رومو برگردوندم ولی دیگه بهش نگاه نکردم تا اینکه هواپیما پرواز کرد پسره نفس نفس میزد فکر کنم نفسش گرفته بود برای همین یادم اومد همراه خودم یکم آب دارم به پسره گفتم بفرمایید همینطوری منو نگاه کرد بعدش آب از دستم گرفت ادای احترام کردو گفت ممنونم ماسکشو کشید پایین تا آب بخوره اصلا باورم نمیشد این 😅اینکه تهیونگه😯آبشو خورد و سریع ماسکشو گزاشت آبشو بهم برگردوند ولی من خشکم زده بود یکم که به خودم اومدم بهش گفتم نه پیش خودت بمونه من آب نمیخورم 😶
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
منم همینطور اما اجی جونم اسمم اشتباه اومد اسمم عسله 😧😆😆😆😆💕💜💜💜💜
سلام میشه بهت بگم اجی ریحانه ؟؟
منم عسا هستم ۱۴سالمه خرداد ماهی هستم 🙂👅💜💫خیلی خوشبختم اجی ریحانه 😗💤
خوشبخت😘
ریحانه هستم 13سالمه تیر ماهی هستم و میخوام آیدل بشم
تو هم اصل بده
حالا چه اصرار میکنی میبخشمت 😋😂😁😀
راستیییییی اصل بده لطفا😐🙄🤗🙂
به به به داستان جدید شروع میشود دینگ دینگ من برم طرفدار این داستانت هم بشم برم لایک کنم باییی😃😄😂😁😂😂😂😂😂💔ببین اگه الان میبینی عقلم رو از دست دادم تقصیر توعه 😐😐😐😐
😂😂😂😂😂ببخشید