
این پارت بیستم داستانه.از این قسمت به بعد داستان عاشقانه میشه.
از زبان مرینت:بانیکس یک پرتال به معبد نگهبانان معجزه گر باز کردیم و بی چون و چرا رفتیم سراغ کاهن معبد. البته یک نقشه برای گیر انداختنش کشیدیم به همین خاطر دوسو و نورو رو با خودمون نبردیم و سه تایی(خودم و پیشی و بانیکس)رفتیم سراغش.وقتی رسیدیم کاهن گفت:او مرینت دوپان چنگ و همسرش ،چه سوپرایزی.شما دو تا رو میشناسم ام تو که فکر کنم اسمت الکسه رو نمیشناسم.مرینت:اون عضو جدید تیم ماست.ما میخواستیم بدونیم که اگر دوتا معجزه گر رو از بین ببری چه اتفاقی می افته.کاهن:اگر شما اینکارو بکنین من نابودتون میکنم.
مرینت:ما اینکارو کردیم و میدونیم تو یک خائنی جادوگر پلید.وقتی خواست به ما حمله کنه تا مارو بکشه توهم ها ناپدید شدن و من از پشت با یویوم بستمش.سعی کرد خودشو آزاد کنه اما ما اجازه ندادیم. بعد بهش گفتیم:ما قراره به زودی تمام جواهراتی که تو ساختی رو نابود کنیم.کاهن:هههههههه.این حرفت خیلی خنده دار بود. من ۲۰۰ تا جواهر ساختم که ۵۰ تا از اونا توی جاهای مخلف جهان پراکنده اس.ومن اون ۵۰ تارو در خطرتاک ترین مکان ها پنهان کردم.
دختر کفشدوزکی:شاید من و گربه سیاه نتونیم پیداشون کنیم ولی دوسو و نورو یک نقشه برای اینکار دارن.اونا یک هیولای معجزه گر پیدا کن درست میکنن و به بانیکس مکانشو میگن و بانیکس با تله پورت مکانشو پیدا میکنن .بعد بانیکس رفت و بعد چند دقیقه بقیه معجزه گر هارو هم آورد.گربه سیاه گفت:اما اگر ما با معجزه گر گربه سیاه کوامی هارو آزاد کنیم ، کی خود پلگ رو آزاد کنه؟
دوسو:من یک هیولای گربه سیاه درست میکنم و نورو قدرتشو ارتقا میده.اونجوری هم سریع تر کوامی ها آزاد میشن هم میتونیم همهشونو آزاد کنیم.بعد که کوامی ها رو آزاد کردیم همشون گفتن:ممنون که مارو آزاد کردین،اما ماباید به سیاره خودمون برگردیم.مرینت: چی؟مگه شما تو زمین نمی مونین.یک کوامی:نه ما تو یک سیاره در کهکشان آندرومدا به نام سوگز زندگی می کنیم.بعد از تیکی پلگ خداحافظی کردیم و کواکی(کوامی اسب)یک پرتال به سیاره خودشون باز کرد و رفتن.من و آدرین هم رفتیم خونمون.
از زبان آدرین:وقتی رسیدیم من به مربنت گفتم:مریینت فکر کنم دلمون برای تیکی و پلگ تنگ بشه ها.اونم تایید کرد.بعد دوتا دستمو گذاشتم رو گونه هاش اونم دست هاش رو دور کمرم حلقه زد و همدیگه رو بوسیدیم????.داشتیم همیدگه رو میبوسیدیم که پای مرینت شل شد و افتاد .گفتم:مرینت حات خوبه؟گفت: آدرین حالم خیلی بده?.سریع به راننده ام گفتم ما رو ببره بیمارستان.وقتی بردمش بیمارستان اونا بردنش تو یکی از اتاقاشون.یک نیم ساعتی منتظر موندم .دیگه نتونستم دووم بیارم و در اتاقو باز کردم.دیدم بولیز مرینتو در اوردن .از این کارم حسابی خجالت کشیدم.رفتم بیرون و دوباره یکم صبر کردم.دکتر از اتاق اومد بیرون و گفت:....
آقا آگراست،تبریک میگم یک دختر کوچولو داره میاد تو خانوادتون?.همسرتون هم الان مرخص میشه.مرینت از اتاق در اومد و من رو محکم بغل کرد.ما داریم بچه دار میشیم آدرین منم از شدت خوشحالی انقدر محکم مرینت رو بغل کردم که با دادش توجه همه به ما جلب شد.بعد مرینت منو بوسید.از فرداش تو صعحه اول خبر ها بوسه آدرین آگراست و مرینت دوپن چنگ جنجالی شد.مرینت از خجالت تا دو هفته هر کس بهش زنگ میزد جواب نمیداد.خب دوستان میریم ۹ ماه بعد روز به دنیا اومدن ژوریرا(اسم بچه شون)
از زبان آدرین:صبح از خواب بلند شدم.رفتم لباسامو عوض کردم. خواستم یکم روز خودمو و مرینتو یکم عاشقانه تر کنم.رفتم کنارش رو تخت دستم رو گذاشتم رو سمت چپ سینش و لبهاش رو بوسیدم.بلند شد و گفت:صبح بخیر آدرین.یک پیشرفت خیلی خوب داشته که وقتی کارای عاشقانه میکنیم این رنگی نمیشه??. بعد رفتیم صبحانه بخوریم که مرینت یک جیغ بنفش زد و بعد بیهوش شد و افتاد.رفتم دیدم که لبلسش خونی شده??.سریع با ماشین بردمش بیمارستان.
گذاشتنش رو یک تخت و بردنش تو یک اتاق.بعد چند دقیقه یک دکتر اومد بیرون و گفت:آقای آگراست ، با عرض تبریک فرزندتون داره به دنیا میاد.میتونین برین خونتون اگر فرزندتون به دنیا اومد با شما تماس میگیریم.وقتی رفتم خونه پلگ اونجا بود و به من گفت:آدرین یک اتفاق خیلی وحشتناک برام افتاده.
اطفاً نظراتتون رو کامنت کنید.
راستی یک خبر خوب از این به بعد دوباره هر روز یک بار می زارم.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیه
سلام اصلا خوب نبود. من اصلا این فیلم رو ندیدم ولی تا داستان تورو خوندم متوجه شدم که این فیلم نمی تونه اینطوری باشه و تو یه داستان مسخره و الکی گزاشتی. خیلی دور از واقعیته.😒 اصلا مگه لیدی باگ چند سالشه ک ازدواج کرده و حتی بچه دار شده؟
خیللی مسخره.
خیلی زیاد... حتی عاشقانه هم نبود.
تروخدا یکی بگه که چطوری میتونم تسط خودم رو ببینم
سلام داستانت خیلی عالیه من عاشق شدم هیچ ایرادی نداشت فقط اسم کوامی اسب کالکی نه کواکی
سلام من تازه واردم میشه دوستان به تست منم جواب بدید رو بخونید
عایله فقط اسم دختر شون رو عوض کن
خدایا . اسمش روژویرار نیست . اسمش اما ئه . که بهش امیلی هم میگن . تو که اطلاعات نداری برای چی الکی اسم میزاری ؟ تو اصلا میدونی اسم برادراش چیه ؟ تو میدونی اسم لاو ش چیه ؟ نمیدونی حرف نزن
۱.درست صحبت کن .۲.تو این اسمای مزخرف رو از کجا آوردی.۳.اصلا مرینت با آدرین ازدواج نکرده بخواد بچه دار بشه که این اسمایی که تو میگی رو روش بزاره.۳.من تمام تست های پرطرفدار تستچی رو دنبال می کنم تو در همه تست از یک چیزی ایراد گرفتی.
هیولا معجزه گر پیدا کن ؟ وات ؟ اون آموک هست ! لطفا اسمشو نو درست بگین . تازه اسم هیولا بود فیست .
ممنون بابت این همه زحمت.
به نظرم اگه تا پارت ۳۰ بزاری، هم باحال میشه، هم طرفدارات زیاد میشن و از داستانت خوششون میاد.????
عالی لطفا تیکی و پلک برگردن و تیکی و پلگ عاشق هم شوند و هم را ببوسند