
واقعا خجالت هم چیز خوبیه.
[از دید نگار]صبح بلند شدم.که خودم رو توی بغل تهیونگ دیدم.سعی کردم خودم رو از بغلش در بیارم ولی اینقدر محکم بغلم کرده بود که داشتم خفه میشدم.چشمم خورد به بازو هاش.تاحالا با دقت ندیده بودمشون.حالا که واضح میبینم خیلی دلم میخواد گاز بگیرمشون.یهو دیدم چشمای تهیونگ داره باز میشه.خودم رو زدم به خواب.تهیونگ بیدار شد و خیلی آروم روی پیشونیم رو بوسید و رفت.از روی تخت یهو بلند شدم و دویدم سمت اتاقم که لباس بپوشم برم پایین.

اول دست و صورتم رو توی دستشویی اتاق شستم.بعد اومدم بیرون و موهام رو شونه زدم و دو گوشی بالا جمع کردم.بعد یه تیشرت سفید پوشیدم که عکس سه تا دختر روش بود.بعد هم شلوارم رو پوشیدم و رفتم پایین.
هنوز یونگی و فلیسی بیدار نشده بودن.الحق که با هم مو نمیزنن ولی جولیا و سارا بیدار شده بودن و داشتن صبحانه حاضر میکردن.بعد از خوردن صبحانه پسرا تصمیم گرفتن که برن سمت ساحل تا یکم قدم بزنن.به ماهم پیشنهاد دادن که باهاشون بریم.فلیسی هم بیدار شده بود.دخترا با چشمای مظلوم و مدل گربه شرکی وایساده بودن و به من نگاه میکردن.چون منتظر بودن که من قبول کنم.+باش پس ماهم میایم.دخترا با این حرف جیغ کشیدن و بالا پایین میپریدن.+شماها به جای اینکه جیغ بزنین پاشین برین آماده بشین.خودم رفتم بالا تا یه لباس خوب بپوشم

(لباسی که نگار پوشید)لباسم رو پوشیدم و موهام رو بالا گوجه ای جمع کردم و رفتم پایین.فقط سارا اومده بود.بعد پنج دقیقه فلیسی و جولیا هم اومدن:ببخشید دیر کردیم.جین:اشکالی نداره بیاین بریم تا هوا گرم تر نشده.
پسرا سوار ون شدن و دخترا هم با ماشین من میومدن.رفتیم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم.فلیسی به ضبط ماشین متصل شد و آهنگ mic drap رو گذاشت.از اونجایی که شیشه ی ماشین ها پایین بود و صدای آهنگ زیاد.پسرا هم شنیدن.یه دفعه جو گرفتم پام رو گذاشتم روی گاز و از ون پسرا جلو زدم و رفتم و دیگه هم پیدامون نشد.رسیدیم ساحل.ده دیقه بعد هم پسرا اومدن.نامجون:نگار رانندگیت خیلی خوبههه.+مرسوووووو. با هم دیگه حرکت کردیم و راه افتادیم.طبق معمول فلیسی با یونگی،جولیا با نامجون و سارا با کوکی حرف میزدن و میومدن.جین و جیهوپ با همدیگه و تهیونگ و جیمین هم با هم دیگه.فقط من تنها بودم.گوشیم رو در آوردم و هدستم هم برداشتم و گذاشتم توی گوشم و آهنگ رو پخش کردم.داشتم آهنگ winter bear رو گوش میدادم. [از دید جیمین]همه جفت شده بودیم و باهم حرف میزدیم.ولی نگار تنها بود.تهیونگ اومد سمتم که یه دونه زدم پشت سرش.$پسر تو دیوونه ای یا نگار برات یه کراش زود گذر بود؟&بابا هزار بار گفتم من عاشقشم فهمیدی؟$خب آقای عاشق یه دیقه به عشقت نگاه کن.یه نگاه به نگار کرد تازه فهمید دارم چی میگم.&راس میگی اصن حواسم نبود. [از دید تهیونگ] رفتم کنارش ولی چون هدفون توی گوشش بود نفهمید.یکم که توجه کردم دیدم داره آهنگ winter bear رو میخونه.زدم رو شونش که تازه فهمید کنارش وایسادم.

[استایل تهیونگ]&داری آهنگ winter bear گوش میدی؟+اوهوم. میخوای بریم نزدیک ساحل؟+اوهوم.&باشه پس وایسا.رفتم و به نامجون گفتم که میریم اون طرف.نامجون هم گفت باشه ولی خواسمون به فن ها باشه.برگشتم سمت نگار دستش رو کشیدم و دویدم.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
آهای تو که داری اینو مینویسی فکر قلب ما رو هم بکن سه روزه هیچی برای خواندن نداریم 😭😭😭
بعدی را بزار ❤️
از تساوی هم نرو🙏
دلم نمیخواد این حرف رو بزنم ولی بعدی درحال بررسیه😑
نه نروووووو😭😭😭😭 عالی بودددددددددد پارت بعد😭😭😭😭👍👍
نروووو از تست چی فیکت خیلییییبببیییییی عالی ههههه🥺
خیلی خوب بود ❤
قشنگ بود
پارت بعد لطفا...
از تستچی هم نرو🙁
خیلی داستانت خوبه، ولی این دفعه کم بود! 😐💔درکت میکنما،کم همایت میشه خودمم اعصابم ناقص شددد😢💔عیب نداره خودتو ناراحت نکن از تستچی نروووووووو😭😭😭😭😭😭😭💔🥺🥺🥺🥺🥺❤️💜
پارت بعدییی🥺🥺🥺🥺🥺🥺
یکم بیشتر بنویس💙🦋
حمایت نمیکنین
من کم مینویسم