
اینم از پارت بعدی ♥😘
چرا انقدر پری؟ چیشده؟ تهیونگ: من پرم؟ من پرم ؟ من ، پر،نیستم من فقط صدای در اومد و جانگکوک زخم و زیل اومد داخل بلند شدمو رفتم پیشش چی _ شده؟ چرا صورتت داره خون میاد ،جانگکوک : خوبم چیزی نیس! جانگکوک الان خواهرت میاد میترسه بیا ببرمت پیش پرستار دست جانگکوک و میگیرم دور گردنمو میبرمش بالا پرستار که چکش میکنه رو به من میگه دعوا؟
چی؟ نه باهم دعوامون نشده جانگکوک نگاه میکنه و خنده ریزی میزنه جانگکوک : پرستار من بیرون داشتم راه میرفتم که یهو ریختن سرم بزور نجات پیدا کردم جانگکوک صورتت بدجور زخمیه جانگکوک : برو پایین منم میام وقتی رسیدم سر پله ها تهیونگ و دیدم که داشت از کلاس خارج میشد دویدم دستشو گرفتم : تهیونگا چت شده ؟ تهیونگ : چیزیم نیس تهیونگااا ؟ تهیونگ: بیا بیا تو بغلم بریم پیاده روی کنیم که باورت شه حالم خوبه همینجور داره صحبت میکنه که جیمین شی میاد روبرومون: سلااام بچه ها کجا میخواید برید منم بیام؟ تهیونگ : نه نیا
جیمین : تهیونگ من دوست صمیمیتم یادت رفت تهیونگ دستمو میکشه و منو میبره جیمین : بای بای تهیونگ کجا میره ؟ تهیونگ : هر جا باشه بریم جنگل تروخدا تهیونگ : بریم ماشین گرفتیمو رفتیم سمط جنگل هوا انقدر خوب بود که حال میداد به دانشگاه ..........
تهیونگ دانشگاهمون چی...... نگران نباش میگم حالم بد شده بود آوردیم دکتر تهیونگ: خوابم میاد سونگ سرمو میگیره میزاره رو پاش تا برسیم بخواب پات درد میگیره سونگ تهیونگا بخواب ........................،...............،..........،.... وقتی میرسیم جنگل یه پتوی کوچولو که همیشه تو کیفم بود و پهن میکنم و روش میشینیم تهیونگ چرا گفتی تلک تلک میرم و میام تهیونگ: پاپی ،، مثل پاپیا ولی خجالتی و درس نخون تهیونگااااااا معدلم 20شد
تهیونگ میزنه تو سرشو میگه خب کسیم که بهت نرسوند ها؟ چی؟ ...چرا اوپا رسوند تهیونگ بغلم کرد و گفت بریم لباس بخریم چرا؟ به عنوان دوستت دوستم؟ اره پس اونچیزی که فک میکردم نیست؟ «اووم گفتم» تهیونگ : من ..... من..... وای اصلا نمیشه ... چیشده؟ تهیونگ رو بهم میکنه میگه من
دوست دارم ..... تهیونگاااااا چی میگی؟ تهیونگ من ،من ..... تهیونگ چی ؟ اخه چرا سونگ: تهیونگ ......و اشکام جاری میشه
تهیونگ : یااااااا چیشد ؟ تهیونگا من...... من چیکار کنم تهیونگ: فقط جوابتو بده تهیونگ من ... دوست ............ندارم! نمیتونستم احساس واقعیمو بگم تهیونگ: «تو دلش» حالا هر چقدر دوست داری پنهان کن علاقتو نسبت بهم
تهیونگ: خیل خب ا/ت برای من مهم نیس اما من دوست دارم بغضم بیشتر میشه و میگم ولی چجور دلت میاد منو دوست داشته باشی وقتی من ندارم
تهیونگ: بلاخرع هرچی باشه تو عشق منی بلند میشمو بدو بدو از تهیونگ دور میشم این عشق چیه چطوریه اتفاق تلخیه یا شیرین؟ اگه بقییه بفهمن چی؟ اروم گفتم : تهیونگا منم دوست دارم و شروع به هق هق کردم
چالش داریم اسمت اشیای کنارت شهرت مدل گوشیت ♥ (کتاب هستم از شهر سامسونگ 🙂) حالا شما هم خودتون معرفی کنین اون شصت مبارکتم بزن روی اون قلب پایین و قرمز کن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییی
ج.چ: بالش هستم از شهر سامسونگ
کاش سونگ به تهیونگ میگفت عاشقشه
عالییییی