
همونی که قولش رو دادم
سلام این داستان داره به قبل از ابر قهرمان شدن مرینت و آدرین هست
از زبان مرینت داشتم با آلیا حرف می زدم که دیدم معلمون گفت امروز یک دانش آموز جدید داریم به نام آدرین آگراست اون اومد تو من بیهوش شدم از زبان آدرین دیدم یکی از هم کلاسی هام بیهوش شد سریع رفتم سمتش
رفتم بالای سرش به یکی از بچه ها گفتم بره آب بیاره آب اورد و ریختم روی صورتش دیدم اون بیدار شد و گفت آآآآآ درین گفتم خوبی گفت آره پرسیدم اسمش چیه اون گفت مرینت دوپنچنگ من گفتم خوشبختم اون رفت نشست
معلممون گفت یه دانش آموز دیگه هم داریم کلویی برژوا من به آلیا وای بدبخت شدیم اون گفت چرا من گفتم نمی دونستی پولدارا بچه ننن و خود خواه اون گفت خوب آدرین هم مده من گفتم چی
از مدرسه رفتم و رفتم به خونه دیدم یک نفر داد می زنه تو رو خدا به من غذا بدین خیلی گشنمه و من به مادرم گفتم مادرم گفت امروز به اندازه درست کردم من گفتم پس ناهار خودم رو میدم مادرم گفت از گرسنگی میمیری
من گفتم اشکال نداره رفتم بیرون و بهش دادم بهم گفت ممنونم دخترم گفت به زودی ابر قهرمان میشی من توی دلم گفتم دیوونست دیدم یه چیز داد بهم من گرفتمش و رفتم بالا
اون رو باز کردم دیدم یه چیز عجیب و غریب توشه داشتم مادرم رو صدا می کردم گه دیدم اون گفت نه گفتم باشه گفتش من یه کوامی هستم که به تو قدرت میده که بشی دختر کفشدوزکی گفت باید بگم
دختر کفشدوزکی آماده تبدیل شدم اصلا از این لباس خوشم نیومد چون خال خالی بود
دیدم یک نفر داد میزنه کمک کمک اون چیز عجیب گفت ارباب شرارت یه اکوما آزاد کرد برو بجنگ و اکوماش رو بگیر
و من تبدیل شدم و می خواستم برم به اونجا که اون هست که افتادم زمین تا اونجا برم دیگه جونی برام نموند و فقط کتک خوردم........?قسمت بعدی ۱۶ مهر و قسمت بعدی درمورد به دست اوردن معجزه گر گربه ی سیاه توسط آدرین بعدی رو بخونید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دوست داشتم دوووست داشتم
نظر بدین دوستان