های آرمی خب بریم برا داستان:)
صبح شده بود با غر های جین از خواب پریدیم ا/ت:اوپااا بزار بخوابیم😭 جین: مگه ما قرار نبود ساعت 7 کمپانی باشیم؟؟؟؟ جیمین:خب میدونیم:/ جین: خب به جمالت عزیزانم ساعت 8 میباشد😡
نامجون:یا ازرا خاتون پاشیدددددد
(ایشون تا از جاش بلند میشه میخوره به چراغ رومیزی چراغه میوفته رو پاش بعد بالا پایین میپره هر چی رو میز بود به فنا میره)
ا/ت:*ایشون درحال جر خوردن از خنده است😐✨)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
سریع پارت بعد رو بزار🤍💜🖤
نمیزارا که اخه 😐
پارت بعد🤍💜🖤
عالی بود🤍💜🖤