
💜💜💜💜💜💛💛💛💛💛💛
بلاخره صبح شد حالا دیگه حالم خوب بود و فقط میخواستم اون جکسونو ببینم... +من اومدم،حالت خوبه؟(جکسون) *یعنی پدر بزرگ دو تا پسر داشته؟ +اره،صبحونتو خوردی؟(جکسون) *پس چرا برادر خودتو کشتی؟ +چون اون پروژه از اولشم مال خودم بود(جکسون) * از اول همه چیزو برام بگو؟ +قصدم همینه،اما میخوام جیمینم باشه بعد بگم.(جکسون) بلاخره جیمینم اومد +خوب من و سوهو برادر هستیم سوهو و همسرش یه پسر داشتم که جیمینی هست که اینجاست و من یه دختر و یه پسر داشتم که دخترم پسرمو کشت تو دختر منی جی اون و این پسر فقط پسر عموی توعه اون پروژه ایده ی اولیه ی من بود اما وقتی من رفتم امریکا سوهو و همسرش اونو ساختن و شد برای اونا،اون موقع چون من در امریکا بودم و رییس یک شرکت بزرگ بودم به
پروژه برای امریکا کشور امریکا بشه،اون شرکت تموم زندگیه من و همسرم و دو فرزندم بود اما سوهو قبول نکرد که اون پروژه برای امریکایی ها بشه،اونا هم به تحدید همسر من...یعنی مادر تو رو کشتن و من موندم و دو تا بچه...من فرار کردم و برگشتم کره و همسر سوهو با خوشرویی از من و بچه هام مراقبت میکرد تا اینکه فهمیدم شرکتی که براش تموم زندگیم رو دادم نابود شده..یعنی نابودش کردن برای همین دیگه فک کردم چیزی برای از دست دادن ندارم(جکسون) *برای همین اون پروژه رو دزدیدی و قید برادرت رو زدی؟ +اره (جکسون) -اون موقع من فقط ده سالم بود من به پرورشگاه فرستاده شدم اما یه خانواده منو به سر پرستی قبول کرد و اینکه در همین حین من تصادف کردم و تموم حافظم پاک شد اما به مرور زمان همه چیز برام آشکار شد...زندگیمو کردم تا اینکه تو پیدات شد نتونستم بگم تو دختر جکسونی کسی که باعث تموم این اتفاقات بوده از طرفی علاقه ی زیادم به تو روز به روز بیشتر میشد نمیخواستم فک کنی من برادرتم برای همین گفتم دوست برادرتم(جیمین)
*دروغ..پشت دروغ... مثل دیوونه ها از سرجام بلند شدم من برادرمو کشتم پدرم کسایی که فکر میکردم پدر و مادرم هستن رو کشت به خاطر کار پدرم مادر واقعیم کشته شد *میخوام برم،همه چیزو به پلیس میگم،تو میمیری،جکسون +دخترم(جکسون) *دخترم!؟😏...تمومش کن جکسون تو فقط به فکر خودتی +من ...من به فکر خودم نیستم(جکسون) *نیستی و به خاطر شرکت برادر و زن برادرتو کشتی؟ها؟! نیستی که الان یه خلافکار عوضی شدی؟ -تند نرو جی اون(جیمین) *واقعا که... من بی منطق شدم یه دیوونه از توی اون اتاق خارج شدم و از اون خونه بیرون رفتم میخوام یک کاری کنم جکسونو دستگیر کنم ...من برادرمو کشتم کسی که 15سال دنبالش میگشتم
توی راه اداره ی پلیس بودم دیگه خسته شدم از این همه دروغ و راز از این همه کشتن از همه چی میخواستم خوب شم یه آدم میخوام برم پیش پلیس و همه چیزو بگم مهم نیست چه اتفاقی میوفته یهو صدای گوشیم منو به خودم اورد جیمین بود جواب دادم +جی اون کار احمقانه ای نکن وگرنه جیمین میمیره(جکسون) *چی! -آخخخخخ صدای جیمین بود یهو اشکام سرازیر شد *چیکار کردی عوضی(با داد) +کار اخمقانه ای نکن،فقط زدم تو پاش نترس نکشتمش اما شاید این اتفاقم افتاد *ای...این...هق...کارو...هق...نکن😭 +باشه اما یه شرط داره با من همکاری کن *چی..با تو...اصلا +پس با جیمین خداخافظی کن *نههه...هق...نههه...باشه..هر چی گفتی انجام میدن...خوبه؟ +آفرین حالا شدی یه دختر خوب برگرد *ب..باشه
هوف زندگی چه کوفتیه تا میخوای ادم شی...یه اتفاقی میوفته نمیدونم قراره چه اتفاقی بیوفته اما مطمئنم باید به حرفاش گوش بدم به خاطر جیمین
امیدوارم خوشتون اومده باشه🤗💙💚
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
میشه پارت بعد بزاری؟؟؟؟ میدونم به نظرم نگا نمیکنی
چرا دیگه نمیزاری 😭 بازم بزار لطفا 🥺
عالی💙💙راستی آجی به تسام سر بزن و حمایت کن خیلی کم حمایت میشن💔
پارت بعد عالی💙💙 آجی راستی حتما به تستام سر بزن خیلی کم حمایت میشن💔
عالی بود😍😍😍💜💜💜
گاددددددد چی میشه؟😱
وایی چقدر سخت بدبخت گیر کرده این وسط🤦🏻♀️لال میشم چون اصلا نمیتونم چیزی بگم خیلی عالیه واقعا بی نظیر بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم😍
💙💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍