سلام :) بریم برای پارت جدید
چند لحظه بعد با صدای تولدت مبارک چشمام رو باز کردم و کیکی جلوی صورتم دیدم .مثل اینکه تولدم بود و من فراموش کرده بودم و این یه چیز بی سابقه بود.از اونجایی که احساساتمو خیلی زود بروز میدم ، اشک تو چشمام حلقه زد . مین هی کیک رو داد دستم و خودش پرید تو بغلم .اعضای بی تی اس هم یکی بهم تبریک گفتن . باورم نمیشه خوابم یا بیدار ؟ اگه خوابه امیدوارم که هیچ وقت بیدار نشم اما انگار تموم این اتفاقات واقعیه . با اینکه یکسال از زندگیم کنار اعضا گذشت اما هنوزم این اتفاقات برام باور ناپذیره .اعضا یهویی رفتن و با دست های پر برگشتن ، اومدن جلو و اون چیزهایی که تو دستشون بود رو دادن به من ، اینارو برای من گرفتن؟ خدای من ! دستام از شدت شوق میلرزید ، کادو هارو با دستی لرزون ازشون گرفتم.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
داستانت خیلی قشنگ بود
لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار
ممنون نظر لطفته💚
پارت در حال برسی عه