
دوستان داستان شکارچیان ترول +9 عاشقانه_هیجانی_جنگی_بسیار جذاب??
ار چشم جیم ?آخ بالاخره مرگانا و گانمار از بین رفتن و این خبر خوبیه? اما اینکه دیگه نمیتونم با کلر راحت باشم چون دیگه انسان نیستم و خیلی چیزا که .... هییی واقعا حیف حیف که من شدم شکارچیه ترول من با کلر َکلی کارا که اگه انسان بودم میتونستیم با هم بگذرونیم از اون جا......که نگم تا تفریح تو آفتاب و خوشگذرانی و کارایی که همه عاشقا با هم میکنن هییی
بعد دیدم کلر اومد خونه و گفت جیم خودت که میدونی امروز روز دانشگاه هست و من باید برم ولی ای کاش که تو هم میتونستی باهام بیای و غول نبودی من دل شکسته گفتم کلر مشکلی نیست من منتظرت میمونم و اومد جلو و نزدیک تر میشد من حدس زدم میخواد چیکار کنه اما آخه من الان یه غولم کلر اما اومد جلو و هوووفی و آخیش تو اون حالت بهترین احساسی که یک غول میتونست داشته باشه رو داشتم و حدود ۱:۳۰ ثانیه بعد کلر بالاخره تمومش کرد و خداحافظی کردیم و رفت مدرسه هییی دلم خدا
که دیدم مرلین یهو از زیر زمین در اومد و گفت مرد جوان باید بیای و بهم کمک کنی من گفتم آخه چرا چه دل خوشی تا الان داشتم تو که من رو یه هیولا کردی و تمام دل خوشی هام و آرزو هام رو به گور بردی حالا برا چی بیام دوباره میخوای چه بلائی سرم بیاری نکنه این دفعه میخوام زامبی شم و اون گفت نه جیم یه کار مهم هست که توش خودت هم میتونی به انسان تبدیل کنی من تا شنیدم سرفم گرفت گفتم چییی باش کجا بیام که اون گفت خونه شوهر خالم بیا خب اسکل بیا همین مغازه دوکسی اه و منم گفتم باشه و رفتم از سایه ها
تو راه خسته شدم از گوشیم یه آهنگ تصادفی گذاشتم =سوسماز گونلومون یاراسی چیک گل الله ن بلاسی کابوشماق اویله زور دیرکی سادجه ایکی بارماک آراسی سوسماز قلبیمین یاراسی چیک گل الله بلاسی کابوشماق اویله زوردیرکی سادجه ایکی بارماک آراسی که یهو دوکسی بهم میگفت جیم جیم حالت خوبه جیم هووی ترک که من گفتم چی اه رسیدم وای حواسم به این سوسماز ترکی بود اون گفت ترکی دیگه اون رو قطع کن و بیا دنبالم منم گوشیم رو قطع کردم و رفتم
من رفتم و توبی و عربده رو دیدم و سلام کردم بعد هم مرلین رو مرلین گفت خوش اومدی مردک جوان منم گفتم درست صحبت کن هیولا من رو به این شکل درآوردی حرف اضافه ای هم داری اون گفت خفه شو و گوش بده و منم همین کار رو کردم اون گفت گاردین ها حمله کردن شهر رو پر کردن و بچه های کوچیک شهر رو می دزدن باید برید سراغشون من گفتم پس من چی گفتی انسان میشم این چه ربطی داشت که اون گفت
گابلین رئیس رو بکش و بیارش تو از معجون خونش میتونی دوباره بی ریخت شی من هم گفتم بی ریخت این قیافس که تو برام ساختی نه اون بعد گفت برید برید نمینمتون برید سراغ گابلین ها و ما هم رفتیم
وایی شهر پره گابلین خدایا که دانشگاه کلر رو یادم اومد و سریع رفتم به سمت اونجا و دیدم گابلین ها حمله کردن??
دیدم کلر داره در میره که یهو خورد به من و گفت جیم عشقم به موقع اومدی باید فرار کنی خیلی زیادن می خواستیم بریم که قبلش کلر من رو بوسید?? و رفتیم
تو راه گوشیم زنگ خورد و صداش هم که اومد که تو خیلی حسودی گلم اینجوری نمیشه دلم قلب من میگره اخماتو که وا نکنی اسمم رو صدا نکنی من دلم، که سریع جواب دادم و دیدم توبی میگه بباید میدون شهر اوضاع غاراشمیشه من گفتم کشمشیه و خندیدم که گفت شوخی نداره و باید بجنبم و من و کلر هم رفتیم
دوستان گلم ممنون که این رو خوندید داستان استار❤️❤️مارکو هم بخونید منتظر پارت بعدی باشید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ادامه بده جون 💜کلر💜به خاطر💙جیم💙تروخدا جون هر کسی که دوست داری ادامه بده😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
ولی راست میگه ادامع بده
اگه ادامه ندی واقعا ناراحت میشم 😢
😥😭😭
خوب بود ولی عاشقانه بودنش یکم بدش کرد ولی با هم خوب بود
ادامه بده😭 تو رو خدا 🙏
نمیشه وگرنه میدادم🥺😭
آخر غول کش ها داشتن می رفتن دنبال قلب سنگی و بقیه هم داخل ویزاردز اگه می خوای بنویسی ادامه ویزاردز بنویس تازه غول کش ها انقدر عاشقانه چرته غول کش ها هیچوقت نباید عاشقانه باشه
میخوای نخون عزیزم
کی گفته مگر چیه حالا یکم عشق توش باشه باید مثل میراکس تو عشق خوابوندم باشن
عالی
واینکه من اولین نفری هستم که این تست روانجام دادم???
این تستتم فوق العادست?