
سلام ببخشید این پارت رو دیر نوشته م

از زبان پری:نمیدونم چرا ناتانائیل یکم ترسیده بود و همینطور افسردع شده بود یعنی من کاری کردم؟و بعدش اینجا رو ترککرد..رفتم بالای سکو و میکروفن گرفتم و خوندم..(لباس مرینت=یک لباس سفید با تور های سفید و مشکی گلگلی...آدرین=یک کت و شلوار مشکی با لباس سفید کروات سبز)...از زبان مرینت:من در حال دیدن بودم که یهو دیدم آدرین اومد جلوم و گفت:مرینت میخوای باهم برقصیم؟ مرینت:اممممم چیزه نمیدونم😓که یهو آدرین دستمو گرفت و رفتیم باهم رقصیدیم وای باورم نمیشد که آدرین دوسم داره و باهام میرقصه که یهو دیدم...(لباس لوکا=یک کت و شلوار مشکی با لباس آبی با پاپیون سفید....کلویی=یک لباس زرد، با همون عینک رو کله ش«مثل تصویر»)...:کلویی داره با لوکا میرقصه ایول خدارو شکر که لوکا یک عاشق داره برا خودش😍👌..کلویی:لوکا جونمنو دوس دارییا نه؟...لوکا:معلومه که دارم...که همو😘کردن{(من:🔫😐)این صحنه رو ترک کنیم} بریم برا ۱ ساعت و نیم بعد::::
از زبان پری:همه رفتن خونه هاشون من که خیلی خسته بودم داشتم میمردم که یهو دیدم یکی شرور شده😨دویدم رفتم توی ماشین تا میخواستیم حرکت کنیم که یهو دیدم ماشین داره پاک میشه منم پریدم و رفتم بیرون شرور هم اومد و منو گرفت گفت:ببینم عزیزم چرا فرار میکنی؟ گفتم:توتو کی هستی؟ گفت:من طراحشرورم منو نمیشناسی؟گفتم:نه...قیافش=😐..که یهو منو برد بالایبرج ایفل اونجا خیلی تزئینات داشت گفتم:وای چقدرقشنگه اینجا! گفت:من ناتانائیلم درواقع...تعجبکردم که کت و لیدی اومدن و منو بردن یکجا قایم کردن لیدی:همین جا بمون و رفت که یهههههوو توی گوشواره م یک نوری دیدم و یک جوجه ی سفید دراومد😅
گفت:سلام پری من لی لی ام کوامی تو.(لی لی~...پری^)^وایی این دیگه چیه یک عروسک کوچولوی پرنده؟!..~نه همونطور که تو میبینی من لک لکم..^الهی چقدر گوگولی هستی! .~ممنون.و همه چیو برام تعریف کرد..~فقط کافیه بگی لی لی پر های سپید پدیدار..^لی لی پرهای سپید پدیدار(لباسش=بال ها و لباس و نقاب سفید و پایین پاها و دستا و ته پر ها سیاه و یک عصا ی سفید که سرش یک پر آهنی که تهش سیاه بود که بیشتر شبیه نیزه بود)گفتم:وایی چقدر باحاله و تا میخواستم با بال هام پرواز کنم که دیدم...
لیدی با یویوش منو گیر انداخته و اومد جلوم و گفت:تو دیگه کی هستی قهرمانی یا فرد آکومایی شده؟ گفتم:اممم قهرمانم¡گفت:اسمت چیه؟ گفتم :امم آهان پوینت بلانک😅 (لک لک سپید). لیدی:اوخ ببخشید قدرتت چیه؟ من:بعدا میگم و باهم رفتیم اون شرور رو شکست بدیم که دیدم کت توی تله گیر افتاده بود پروازکردم و رفتم کت رو نجات بدم لیدیگفت:لاکی چارم یک طناب اورد براش فهمید چیکارکنه لیدی:پوینت بلانک این طنابو بگیر و پرواز کن و دور طراح شرور بنداز. پوینت:باشه رفتم و بالا سرشو دورش میچرخیدم و تونستم با طناب اونو ببندم و مدادشرو با پر نیزه ایم شکوندم
و لیدیهم آکوما رو گرفت و شرارتش رو خنثی کرد و طناب رو برداشت و گفت :میراکلس لیدی باگ..وهمه چیز به حالت عادیبرگشت کت.لیدی.پوینت:بزن قدش و حالت عادی برگشتم و رفتم طرفماشین و با مامانم رفتیم خونه رفتم توی اتاقمو لباسمو عوض کردم .. لی لی: کارت عالی بود پری..مامانم صدام زد و رفتم پیشش مامانم:پری یه چیزی هست که باید بهت بگم..-چی شده مامان؟...-اسم واقعی تو ....
اسم واقعی تو آدرینا بوده و تو هم یک برادر یکسال کوچیکتر از خودت داری..._چی؟یعنی چی؟...._تو دختر گابریلی پدرت بخاطر اینکه که دو تا بچه داشت نتونست تورو بزرگ کنه و تورو فرستاد پرورشگاه.منو پدرت هم نوازنده بودیم و با اینکه بچه دار نمی شدیم تورو به فرزند خوندگی قبول کردیم و پدرت هم بخاطر یک بیماری جونشو از دست داد😢..._قیافه من:😳😵😲 و رفتم توی اتاقم و به حرفای مامانم فکر میکردم
تمام❤❤
.......بای......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام پارت بعدی رو نوشتم هنوز منتشر نشده درحال بررسیه💢😐
بعدی سریع
چششم
عالی پارت بعد به تست های من هم سر بزنین
ممنون چشم رفتم😚😉💖
پارت بعد رو بنویس
خیلی قشنگه
چشم اگه وقت کردم به خاطر درسام😉😚💖
اولین کامنت حتما بعدی را بزار
چشم میزارم