10 اسلاید چند گزینه ای توسط: 💜BTS💜 انتشار: 4 سال پیش 330 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام سلام♥️??تو این قسمت ما ماجرا داریم و طولانی هم هست ببخشید اگه رمانتیک خیلی نیست... سعی می کنم این دفعه رمانتیکش کنم
از زبان...
از زبان راوی:کلوئی داشت گریه می کرد که اکوما و اموک تو سنجاق سر بدلیش رفتن و .. هاک ماث گفت:بلک بی(زنبور سیاه)من هاک ماثم و به تو قدرتی می دم که نوک یویوت هر کی رو لمس کرد اون فرد در اختیار تو قرار می گیره و مایورا گفت بلک بی من به تو یک سنتی مانستر به نام استلا می دم که هنگامی که روش سواری و باهاش پرواز می کنی هر دو استتار می شین و می تونی دشمناتو غافل گیر کنی و هاک ماث گفت فقط در ازاش باید همه ی معجزه گر ها رو به ما بدی و از همه مهم تر هم.... کلوئی گفت می دونم می دونم معجزه گر های لیدی باگ و کت نوار. نگران نباشین این دفعه ناامیدتون نمی کنم.و تغییر شکل داد و گفت بریم استلا و رفت. از زبان مرینت:ما از تمرین برگشته بودیم که یکهو...
یکهو بانیکس بدون هیچ دلیلی به ما حمله کرد و می خواست گوشواره های منو در بیاره من گفتم بانیکس چت شده؟؟ بعد اونو دیدم...چشاش حالت عجیبی داشت.. مات بود انگار که داره تو خواب راه می ره و من شکی نداشتم که کسی داره کنترلش می کنه گفتم کت! کمک! گفت نمی تونم اینا منو گرفتن ! سرمو برگردوندم و دیدم که مکس و کیم اون رو نگه داشتن و کویین بی داره انگشترشو در میاره ووااایی نه چشم ها مو بستم یکهو یه صدا اومد هااااایااااا! و بانیکس از روی من پرت شد اونور.. چشامو باز کردم و دیدم که کاگامی دستشو به طرفم دراز کرده و می خواد کمکم کنه من بلند شدم و با کمک میلن و رینا روژ پسرا رو از رو کت نوار برداشتم و یکهو یک زنبور غول پیکر تو اسمون ظاهر شد و ... کلوئی ؟؟ اونوخندید و گفت بیاین اینجا دوستان من و من دیدم که همه ی بچه ها رفتن کنارش واستادن!! پس اونا رو کنترل می کرد !! ما باید شکستشون بدیم به دور و برم نگا کردم و (کت نوار-ریناروژ-کاراپاس-لوکا- میلن و کاگامی) رو دیدم ظاهرا اونا کنترل نمی شدن.. من گفتم ما باید شکستشون بدیم ولی اول باید یه سپر برا خودمون درست کنیم کاراپاس! ولی یکهو کت نوار گفت ولی بانیکس و پگاسوس(مکس) خیلی راحت میتونن رد شن گفتم پس باید غیر قابل نفوذش کنیم کاراپاس! کاراپاس گفت: سپر! و یک حباب خیلی بزرگ درست کرد. میلن(مولتی موس) پرسید چرا انقدر بزرگ و من گفتم حالا می فهمی و در گوشی نقشم رو به ریکور( کاگامی) گفتم و بعد یک سپر دیگه از اب داخل سپر کاراپاس درست کرد و قدرت الکریسیته ی خودش رو فعال کرد یعنی تو کل فضا هم تو سپر اب و هم سپر کاراپاس الکتریسیته جریان داشت ولی ما رو اذیت نمی کرد. کت نوار گفت چقدر هوشمندانه بانوی من ! اینطوری دیگه نمی تونن بیان داخل! گفتم ممنون پیشی ولی حالا باید بفهمیم آکوما و اموک کجان؟ ما یک مدت به بلک بی زل زدیم و یکهو وایپیرین(لوکا) گفت من می دونم ! تو
توی سنجاق سرشه. من گفتم ممنون وایپیرین و ما با سپر که کوچیکش کردن به بالا رفتیم و بلک بی رو توش گیر انداختیم با یویوی من(زنبوره بیرون موند) و بقیه ی افراد کنترل شده هم مثل (ببخشید)مثل بز ما رو نگا می کردن???? مولتی موس با طنابش یک دست کلوئی و وایپیرین هم با گیتارش دست دیگش رو نگه داشت. و من می خواستم برم به طرفش که یکهو همه ی افراد تحت کنترل کلوئی داخل سپرمون اومدن!!
من به کاگامی گفتم چی شد ؟ گفت ببخشید لیدی باگ تایم الکتریسیتم تموم شد و اب هم تا چند دقیقه دیگه تموم میشه! من گفتم وای نه! رینا روژ گفت نگران نباش لیدی باگ من سرگرمشون می کنم و داد زد توهم! و یک عالمه ابر قهرمان شکل من و شکل خودش و بقیه دوستامون ظاهر شد! اون تحت کنترل ها هم گیج شدن و ما رو هم نمی دیدن چون توهم ها جلوی دیدشون رو گرفته بودن و من می خواستم برم طرف بلک بی که یکهو یه همچین ضربه ای به شکمم زد که پرت شدم اون ور !! کت نوار داد زد بانوی من ! گفتم من خوبم اکوما شو بگیرین و کت نوار و رینا روژ رفتن طرفش رینا پاهاشو نگه داشت و کت نوار گفت کتاکلیزم و اکوما و اموک ازاد شدن و من خنثا شون کردم و گفت کفشدوزک معجزه اسا و همه چی به حالت عادیش برگشت و درد شکم منم خوب شد. بعد
یه نگا به کلوئی کردم رفتم طرفش و گفتم حالت خوبه ؟ ولی اون با خشم به من نگاه کرد و روشو برگردوند... بعدش ما رسوندیمش خونه و ماهم رفتیم و من برا اخرین بهشون یاد اوری کردم که :به هیچ کس این راز رو نگین به هیچ کس. اون شب رو خوابیدم و روز بعد که از خواب بیدار شدم دیدم..
دیدم که یه رنگین کمون گنده از زیر تختم زده بیرون!!! من دستمو زیر تختم کردم و جعبه ی معجزه گر ها رو برداشتم ... به شکل عجیبی جعبه می درخشید.. گفتم تیکی تیکی کجایی ؟ عجیبه جعبه رو باز کردم و یکهو تیکی اومد بیرون و گفت مرینت مرینت یه معجزه اسای جدید بوجود اومده ! گفتم چیییییییی !!! یکهو یک اسب سفید با یال و دم رنگین کمونی اومد بیرون و گفت سلام نگهبان معجزه اسا ها من لونا هستم و... یکهو یکی دریچه ی اتاقم رو باز کرد اون کسی نبود جز..
ببخشید بیشتر از این نمی تونم ادامه بدم اینو رو ظهر گذاشتم قسمت بعدی رو هم طولانی می کنم هم هیجان انگیز و پر از ماجرا و هم امشب می ذارمش
بازم ببخشید
بای بای??????♥️♥️♥️??????
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
عاایه
خیلی عالی بو تو رو خدا بعدی رو بزار ?
اگر میدونستم انقدر زود پارت بعد رو میزاری گریه نمی کردم??
گذاشتم تو سایت هست برو بزنش عزیزم و ممنون