**********************************
از زبان آیول:(شب بود یه پستر برای اجاره ی خونه طراحی کردم وخوابیدم صبح پستر رو دادم به جسیکا{خدمت کار}تا ببره واز روش چاپ کنه خونه من هشتا اتاق و یه آشپزخونه بزرگ و یه حال وپزیرایی بزرگ داشت راستی اتاق هاشم لاکچری و بزرگ بود.)
از زبان تهیونگ :[منواعضا دنبال یه خونه بزرگ میگشتیم برای اجاره خونه های زیادی رو دیدیم اما نتیجه ای نداشت رفتم مدرسه طبق معمول همه ی دختر ای مدرسه اومدن و دورم جمع شدن بجز اون دختره آیول که پسرا دورش جمع شده بودن.]
از زبان آیول:(زنگ تفریح بود جسیکا بهم زنگ زد و گفت که پستر ها امادن منم گفتم که اونا رو همه جا پخش کنه.)
از زبان تهیونگ:[از مدرسه اومدم بیرون و داشتم میرفتم پیش اعضا که یهو یه پستر دیدم که مال خونه بود برش داشتم وتازدم وگذاشتم توی جیبم وقتی رفتم کمپانی به اعضا نشون دادم وهمه خوششون اومد وقرار شد فردا بعد از مدرسه من باهم بریم خونرو ببینیم یکی از شرایطش هم این بود که صاحب خونه هم که یه دختر بود باما زنگی کنه وما هم مشکلی نداشتیم.]
از زبان تهیونگ:[از مدرسه اومدم بیرون و داشتم میرفتم پیش اعضا که یهو یه پستر دیدم که مال خونه بود برش داشتم وتازدم وگذاشتم توی جیبم وقتی رفتم کمپانی به اعضا نشون دادم وهمه خوششون اومد وقرار شد فردا بعد از مدرسه من باهم بریم خونرو ببینیم یکی از شرایطش هم این بود که صاحب خونه هم که یه دختر بود باما زنگی کنه وما هم مشکلی نداشتیم.]
فردا بعد از مدرسه از زبان آیول:(قرار بود امروز بعد از مدرسه با بچه ها بریم جنگل مدرسه تموم شد وهمه رفتیم خیلی دور شده بودیم که جسیکا بهم زنگ زد و گفت که چند نفر اومدن برای اجاره ی خونه و منم گفتم خودش امضا کنه خونرو بهشون بده و همچنین گفتم که وسایل خودم باید توی خونه باشه و اونا میتونن وسایل خودشون و توی اتاق هاشون بزارم و کسی حق نداره بهر داخل اتاق من.) امید وارم خوب بوده باشه.😉😀😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دوستها اولین دوستانم هست اگه لا یک نکنیدونظرتون دودر باره ی داستان نگوید نمیتونم ادامه بدم