عشق من و بی تی اس پارت۳

خب ادامه(شما بخاطر بد حال شدن مادرتون داشتید گریه میکردید)اعضای بی تی اس اومدن نگاه کردن که داری گریه میکنی جیمین اومد پیشت و بهت گفت:ا/ت چرا داری گریه میکنی؟ شما:هق...مادرم هق....(با گریه میگفتی)مادرم حالش بد شده. جیمین:مادرت چی شده واضع بگو.تو:مادر من مریض هستش در بوسان زندگی میکنه من بخاطر کار پدرم اومدم سئول زندگی کردم.حال مادرم خیلی خوب بود ولی الان به پدرم خبر دادن که مادرم حالش بده جین:حال مادرت خوب میشه نگران نباش. جیمین:جین هیونگ راست میگه نگران نباش. تو:خیلی ممنونم جین هیونگ و ممنونم جیمین نامجون:حتما گرسنه هستی نه؟ تو:بله چیزی نخوردم شوگا:پس خیلی خوبه بریم منم گرسنه هم و هم خوابم میاد. جونگ کوک:بریم

رسیدید به یه رستوران پسرا همشون ماسک زده بودن و هم کلا کلا هیچی ازشون معلوم نبود. غذا سفارش دادید و تهیونگ واسه همتون نوشیدنی گرفت و خوردید سوار ماشین شدید پسرا توی یک ون و تو هم سوار ماشین خودت بودی (رنگ ماشین شما قرمز و مدل بالا بود) در طول راه از پسرا خداحافظی کردی و تو رفتی خونت و پسرا هم رفتن خوابگاه

فردا صبح بلند شدی ساعت رو نگاه کردی وقت زیاد بود. رفتی صورتت رو شستی صبحونه خوردی و آماده شدی. یک لباس کوتاه با دامن پوشیدی و موهات که خیلی صاف بود رو باز گذاشتی و یک کفش که رنگش مشکی بود رو پوشیدی.چون خوشگلی نیاز به آرایش نداری و فقط براق کننده لب زدی و تلفن رو برداشتی و به بابات زنگ زدی

مکالمه تو و بابت: تو:سلام بابا خوبی بابات:سلام دخترم تو خوبی. تو:ممنون من خوبم حال مامان چطوره ببخشید دیشب خسته بودم زنگ نزدم بابات:مادرت خوبه فعلا الان بیمارستان هستیم...اشکالی نداره دخترم منم بهت زنگ نزدم گفتم شاید خسته باشی راستی کارا خوب پیش میره؟ تو:که این طور...کار ها که دیروز بعد رفتن تو کاری نبود انجام بدم ولی امروز خیلی کارا هست که باید انجام بدم بابات:خسته نباشی دخترم کارا رو خیلی خوب انجام بده و مواظب باش منم دیگه باید برم.تو:باشه بابا جونم بهم خبر بده مامان حالش چطور هست منم باید برم خدافظ بابات:خدافط دختر گلم

ساعت رو نگاه کردی دیرت شده بود فقط نیم ساعت داشتی با بابات صحبت میکردی برای همین با عجله درو بستی و سوار ماشینت شدی و امروز هم باید بدی دنبال پسرا پس آدرس رو نگاه کردی و رفتی جلوی در خونه پسرا

درو رفتی زدی.تق تق تق(مثلا صدای در هست😅)جین درو باز کرد و گفت:سلام ا/ت خوبی؟ تو:سلام جین هیونگ ممنونم شما خوبید؟ جین:م... تهیونگ:هیونگ.. اوو سلام خانم ا/ت تو:سلام آقای تهیونگ لطفا برید آماده شید تا دیرمون نشده تهیونگ:اوکی . جین:من آماده هستم تو:خیلی هم خوب من توی ماشین منتظرتون هستم.(دوستان شما ماشینتون رو توی پارکینگ خونه پسرا پارک کردید و با ون پسرا رو میارید کمپانی.)پسرا آماده شدن و سوار ماشین شدن.رسیدید کمپانی

پیاده شدید و رفتید توی کمپانی که یهو پی دی نیم رو دیدید. نامجون:او سلام آقای پی دی نیم پی دی نیم:سلام لطفا بیاید بشینید میخوام باهاتون صحبت کنم نامجون:بله حتما پسرا رفتن نشستن و تو هم رفتی تا ببینی چه کاری هست که باید انجام بدی. پی دی نیم:خب واسه جایزه شما باید برید آمریکا. جین:کی؟ پی دی نیم:امم پروازتون امشب هست و هرچه سریع تر آماده بشید بهتره نامجون:برای امشب اما ما خیلی کار داریم برای اجرا هم وقت زیادی نمونده پی دی نیم:بله میدونم ولی خب باید برید.نامجون:باشه چاره ای نیست پی دی نیم:خب پس برای امشب ساعت ۱۰ همگی آماده باشید تا برید فرودگاه من چند تا بادیگارد میفرستم تا مراقبتون باشن. جین:ممنونم پی دی نیم:فعلا خدافط. پسرا خدافظی کردن و دوباره نشستن. شما:چرا انقدر صحبت طولانی شد؟ برم ببینم چی شده سلام پسرا چی شده؟ جونگ کوک: خب ما برای جایزه باید بریم آمریکا تو:او خیلی خوب ساعت چند کی؟ جونگ کوک:اومم امشب ساعت ۱۰

تو:امشب؟؟؟چرا انقدر زود بعد مگه شما تمرین نداشتید برای اجرا ؟ جیمین:برای همینه ما ناراحتیم باید امشب بریم فرودگاه فردا در آمریکا هستیم و دو روز دیگه اجرا داریم تو:شما میتونید الان هم پاشید یکم تمرین کنید تا ۱۰ شب خیلی هست برید تمرین کنید بعد برید وسایل ها تون رو جمع کنید. تهیونگ:ا/ت تو هم میای مگه به جای پدرت کار نمی کردی الان هم پدرت بود باید با ما میرفت تو:امم خببب..(راستی اینو یادم رفت بهتون بگم شما ترس از هواپیما و ارتفاع دارید خیلی میترسید) جیهوپ:ا/ت جونگ کوک راست میگه نمیای؟؟ تو:خبب باشه من میام اگه پدرم بود حتما همین کارو میکرد. نامجون:خیلی خوب پس ما میریم تمرین بعد حاضر میشیم راستی ماشین واست میفرستم تا بیاد دنبالت تو:اوو خیلی ممنون نامجون:خواهش پسرا تمرین کردن و ساعت ۷ بود که هم تو هم پسرا رفتن خونه حاضر شدید تو یک چمدون اوردی با یه کیف و ماشین اومد و توهم سوار شدی رسیدی فرودگاه جلوی در فرودگاه پسرا رو دیدی رفتی پیششون و به هم سلام کردید و رفتید تا برید سوار هواپیما بشید. خیلی استرس داشتی رفتی توی هواپیما پسرا هم اومدن رفتی با کلی استرس نشستی. شوگا:ا/ت خیلی استرس داری نه؟ جیهوپ: نترس تو میتونی تو: ممنونم شوگا کنار جیهوپ نشست و نامجون بغل جین و جونگ کوک بغل جیمین و تهیونگ هم بغل تو نشست تهیونگ:نترس تو میتونی.دستت رو گرفت و گفت سرت رو بزار رو شونه من تو:خیلی ممنون تهیونگ تهیونگ:خواهش

هواپیما بلند شد و تو یهوو😯😯😱😱 خب جایه حساس تموم کردم لطفا لایک کنید و کامنت هم بزارید امیدوارم خوشتون بیاد.