خوب بریم ک بفهمید اون اتفاقه چیه
نقشه رو کشیده بودن کار زیاد سختی نبود اطلاعات کافی روهم راجبع اونجا داشتن میشونو کارل پیش جودیت میموندن گابریلم تو اتاقش بود درارو قفل کرده بودن با چون استحکام سازی کرده بودنو راهی برای بیرون رفتن نداشتن تا وقتی ک بقیه برگردن ریکو بقیه سوار ماشینی شدنو وارد خیابون شدن تا چشم کار میکرد درخت بودو درخت ساعت 4 صبح بودو شیش اونجا بودن(بالا).................مگیو گلنو بقیه تو اتوبوس نشسته بودن تاراهم باهاشون اومده بود آبراهام درحال رانندگی بود اتوبوس گاز نمیداد هرچی پاشورو پدال فشار میداد سرعت تغییری نمیکرد یهو با ی ماشین تصادف کردنو اتوبوس چپه شد از صداش کلی متحرک دور ماشین جمع شده بود گلن:هی با شمارش من مگیو رزیتا سرشونو تکون دادن گلن: 1..2...3 و بعد باهم درو وا کردنو بیروه رفتن تارائو آبراهام مراقب یوجین بودنو مگیو گلنو رزیتاجلو رفتنو متحرکا رو زدن ب کمک احتیاج داشتن پس آبراهامم رفت کمکشون یوجین:تارا من...من ترمز اتوبوسو بریدم تارا:تو چیکار کردی!!!!! یوجین:قطعن اگه دلیلشو بفهمی چنین حرفی نمیزنی تارا:دلیلش چی بود یوجین:نمیتونم بگم تارا : حیف ک نیازت داریم وگرنه خودم میکشتمت بعد جلو رفتو متحرکا رو زد بعد تموم شدنشون همه ب سمت جاده راه افتادن ب ی روستای کوچیک رسیدن ی کامیون برداشتنو راهی شدن...................ب آتلانتا رسیده بودن وقت عملی شدن نقشه بود نوئا وارد ی کوچه شد ک سه تا از پلیسای دان اونجا بودن دستشو بالا بردو تکون داد افسرا تو ماشین پلیسشون نشستنو با سرعت تمام سمت نوئا روندن دان گفته بود زندش نزارن نوئا دوئید سمت مکانی ک گفته بودن افسرا دنبالش بودن ب مکان ک رسیدن نوئا رو ندیدن ولی ریک سمتشون میومدو میشد ببینن ریک کمربند تفنگشو جلوی چشماشون زمین انداختو جلوی ماشین وایسادافسرا پیدا شدنو هواسشون ب ریک بود تفنگاشونو سمتش گرفته بودن ریک بعد چند دیقه داد زد حالااا و جنیو جیمینو تیهونگ از پشت اون افسرارو زدن دوتا گیر انداختن ولی سومی با سرعت تمام جا خالی دادو فرار کرد ریکو جنی دنبالش رفتنو جیمینو تیهونگ اونارو بی هوش به سمت مکان مقرر بردن ریکو جنی از هم جدا شدنو از دو مسیر مخطلف رفتن حالا ک جنی تنها شده بود باید خودش میبود دیگه هرکی رو میدید میکشت ب حرف ریک گوش نمیدادو همرو از زمین محو میکرد تیرکمونشو رو دوشش گزاشتو چاقوشو دراورد آروم قدماشو برمیداشتو دنبال نفر سوم میگشت صدای قدمای آرومشو نمیشد بشنوی ولی صدای پای سنگین افسر سوم میومد جنی از ی محوته رد میشد ک متحرکای سوخته اونجا بودن ن نمرده بودن اونا سوخته بودن فقط ب زمین چسبیده بودن ولی اگه چیزی گیرشون میومد گازش میگرفتن از مابینشون رد میشد ک باز صدای پای افسر سوم رو شنید کنار ماشین قدم گزاشت ک از تو ماشین یکی بهش حمله ور شد تیرکمونش ی وری پرت شدو افسر سوی مثه قول رو بدنش فرود اومد با مشتایی ک ب صورتش زده بود خون از لباشو دماقش سرازیر بود افسر دستاشو روی گلوی جنی گزتشته بود جنی ی دستشو روی دستای افسر گزاشته بودو با اون دستش ک زخمیم بود به اینورو اونور میزد ک شاید ی چیزی پیدا کنه دستش ب دهن متحرک سوخته نزدیک شد اگه دستشو نمیکشید خورده میشد
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
اگه پارت بعد زودتر نیاد من خودمو میکشم 😂 عالی بود آفرین 👌
وتی بدبخت شدم این پارک کلی کشته داد😹تو برسیه😊ممنون😻
عـــالـــی بــود 👏
تنکص آجولم🍬🍭
به خدا اگه بعدی رو نزاری🔫😐
تو برسیه🔫😓