بریم سراغ پارت ۲ سعی میکنم پارت ها رو زود تر بزارم ❤❤❤❤
ماشین رو جلوی یک در نگه داشتند که فاصله بین در و ماشین با یه فرش قرمز دوطرفه پوشیده شده بود . افراد تایلر سمت راست ایستاده بودند . از اینجا به بعد رو باید خودم تنها میرفتم . دیگه اجازه ورود بقیه رو نمیدادند . از ماشین پیاده شدم و به سمت جلو رفتم اون موقع مدتی از تاریکی هوا گذشته بود و لامپ ها فضا رو روشن میکردن . وارد جلسه شدم . دور یه میز که اول و اخرش رو سخت میشد ببینی . اینجور معلومه یه خورده دیر کرده بودم. چون همه نشسته بودند و با قیافه های حق به جانبی بهم نگاه میکردن جوری که انگار اینجا اضافه هستم . سعی کردم اعتماد بنفسم رو نگه دارم با صدای نه خیلی بلندی خودمو معرفی کردم 《 من ا.ت هستم وارث معرفی شده از خاندان سوان ( فامیل ا.ت) . از این به بعد من بار این کار رو به دوش میکشم .》 سعی کردم کمال احترام رو بگزارم . چون به این حرف که میگن احترام بزار تا بهت احترام بزارند رو قبول داشتم . اما اینجا هیچکسی قبول نداشت . همه زدند زیر خنده . حالا یا بلد و واضح میخندیدند یا با یه پوز خند منو تمسخر کردند . ادم صبوری هستم اما اینجا همه چیز دست به دست هم میدادند که من رو عصبانی کنند . حس میکردم نمیتونم کنترل چشمام رو نگه دارم سعی کردم به چشماشون نگاه نکنم . که یکهو یکنفر بهم گفت که خوشبختم خانم سوان .
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
70 لایک
عالییییییییی🍓🍩
میشه عکس ادامه دارد رو بردارم؟
عالییی بود لطفازودتر پارت بعد رو بزار
😘😘😘😘😘😘😘😘
وای خیلی خوبه از شخصیت دختره خوشم میاد خیلی خوب مینویسی 💜
واقعااااا عالی بود 😆😍👌
مرسییی . پارت بعد هم گذاشتم امروز یا فردا میاد ممنون میشم ادامشو هم بخونی❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤