اینم از ادرینت 14
باورم نمیشد لایلا کنار بابام بود!مرینت یهو عصبی شد و داد زد باورم نمیشه که انقدر پستی!لایلا خنده شیطانیشو کرد و گفت اقای اگرست بهتون گفتم که.مرینت حاظر نیست جای باشه که کسی نمیخوادش برای همین میدوه بیرونو ادرینم دنبالش.با یه تیر دو نشونم زدم.مرینت عصبانی شد و داشت میرفت حال لایلا رو بگیره که جلوشو گرفتم.اروم بهش گفتم مرینت الان وقتش نیست.گفت ولی ادرین اون...گفتم لطفا...
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
بچه ها مال من هم بخونین ۳ تا هست یکی دفترچه خاطرات من است یکی هم میراکلس لیدی باگ و یکی هم مرینت و البته داستان تو هم بی نظیر است عزیزم عاشقش شدم ولی عاشقانه و رمانتیک ترش کن
فکر کنم نینو ........ این هارو گرفته بودن و گابریل و لایلا اونجا بود
خخخخخخخخخخخخخخخخ
بچه ها مال من هم بخونین ۲ تا هست یکی دفترچه خاطرات من است یکی هم میراکلس لیدی باگ و مرینت است لطفا بخونید و نظر بدین البته داستان تو هم خیلی عالیه
لطفا بعدی رو بزار خواهش میکنم
خیلی زیبا بود آفرین ادامه بده