
ببخشید دیر شد دوبار تصحیح خورد تا بتونم بنویسمش و هم چون باید برای آزمون تیز هوشان درس بخونم کمی دیر به دیر به تستچی سر میزنم
هدی : داشتم با پانی (همون پانیذ خودمون) از باشگاه می رفتیم خونه که یادمون اومد باید به پدرا مون بگیم که قراره برای مسابقات بریم کره جنوبی ( پدر تو و پانی داخل شرکت مدیر هستند و باهم شریک هستن) تصمیم گرفتیم بریم شرکت . سوار تویوتای پانی شدیم و رفتیم شرکت وقتی رسیدیم به پدرامون گفتیم و اونا هم کلی خوش حال شدن و اجازه نامه هامون رو امضا ء کردن و ماهم رفتیم تا وسایلمون رو جمع کنیم ما و پانی همسایه هستیم . از پانی خداحافظی کردم رفتم داخل خونه وقتی رفتم تو دیدم باز شنتیا نیست با دوستام رفته بیرون یا باشگاه رفتم طبقه بالا (خونه شما دوبلکس هستش) رفتم داخل اتاقم و وسایلم رو جمع کردم شب پرواز داشتیم . برش زمانی شب شد رفتیم فردوگاه که دیدم شنتیا هم داره با ما میاد سوار بشه گفتم تو کجا گفت من هم میام ایلیا رو ببینم چهار ساله ندیدمش. رفتیم پاس هامون رو چک کردن و رفتیم سوار هواپیما شدیم پانی که یه آرمی دو آتیشه بود شروع کرد با هدفون آهنگ های بی تی اس رو گوش کنه من هم که کلا از آهنگ خوشم نمیاد با تبلت فیلم مسابقات پارسال رو دیدم که حریف هامون کیا هستن و حرکاتشون رو آنالیز کردم بعد حدود ۵ ساعت برامون صبحانه آوردن که پانی : آخ جون چقدر گشنم شده بود . هدی :پانی تو که تا دو دقیقه پیش داشتی چیپس می خوردی.!! چیپس ها رفت از گلوت پایین که گشنت شد 🤔🤔🤔

پانی ایشی کرد و : چیپس که غذا نمیشه. منم از روی تاسف سری تکون دادم و چون عادت نداشتم صبحانه بخورم مال خودم رو هم دادم به پانی . شنتیا هم که کلا خواب بود صبحانه نخورد . بعد ۴ ساعت رسیدیم سئول و از فرودگاه که اومدیم بیرون شنتیا با ایلیا رفت خونه عمو و ماهم با مربی تیم رفتیم هتل. هتل ما کنار ساحل بود و ما قرار بود بریم داخل ساحل تمرین کنیم البته تمرینات از فردا شروع میشه . با پانی رفتیم تو اتاق خودمون . هدی: پانی من میرم دوش بگیرم . پانی :باشه خانم اردک تو چرا همش تو حمومی آخه ؟ هدی :چون می خوام فضول هام رو بشمرم. رفتم حموم و بعد یه دوش آب سرد اومدم بیرون و لباس هام رو پوشیدم . پانی:هدی میای بریم خرید من می خوام لایت استیک بگیرم با چند تا پستر و وسیله هدی :با اینکه از خرید خوشم نمیاد ولی چون هم حوصلم سر رفته و هم یدونه پانی بیشتر نداریم قبوله . لباس های هدی [ یه پیرهن سفید مشکی راه راه با یه شلوار لش مشکی ] لباس های پانی[ یه پیراهن شکلاتی و یه شلوار لش سفید ] (عکس لباس ها شون هم این بالا هست) رفتیم خرید پانی ۲ تا لایت استیک و ۲۱ عدد پستر و یه لیوان طرح بی تی اس خرید. بعد رفت تو یه لباس فروشی و یه هودی و یه کیف و یخ کوله و یه شلوار با طرح و عکس بی تی اس خرید . بعدش رفتیم تو یه کافه و من یه هات چاکلت و پانی هم یه موکا سفارش دادیم و خوردیم ولی پانی هنوز خریدش تموم نشده بود دوباره رفتیم تو یه دارو خانه و اون یه کرم زد آفتاب خرید و یه مسواک و یه خمیر دندون آخه مسواک و خمیر دندونش رو جا گذاشته بود .

وقتی برگشتیم هتل ساعت ۹ شب بود و شام هتل تموم شده بود . پانی هم که همیشه گشنش بود . زنگ زد و دوتا پیتزا مخصوص سفارش داد و هر دوتاش رو هم خودش خورد . بعد از شام هم رفت نت گردی و من چون کاپیتان تیم بودم دوباره شروع کردم به آنالیز حریف های احتمالی حدود سه ساعت هم حرف های احتمالی را آنالیز کردم و رفتم مسواک زدم هدی : پانی پاشو بخواب فردا باید بریم برای مسابقات. یه دفعه پانی یک جیغی کشید که مربی از اتاق بیلی اومد پشت در هدی :پانی چه مرگت شد چه خبرته ؟ پانی: وای بی تی اس فردا بعد از جلسه هیئت تکواندو کنسرت داره و پس فردا صبح هم فن ساین، می خوام بلیط بخرم تو هم باید باهام بیای هدی : پانی من نمیام پانی :دیگه دست تو من میگم میای یعنی میای و اما و آخه و نمیشه و نمیام هم نداریم . ناچار باشه ای زمزمه وار گفتم و رفتم خوابیدم . برش زمانی فردا صبح پاشدم یه دوش ۱۰ دقیقه ای با آب سرد گرفتم و رفتم پانی رو بیدار کردم اون هم پاشد رفت دوش گرفت و اومد رفتیم پایین صبحانه خوردیم و رفتیم تو اتاق تا آماده بشیم . لباس هدی[ یه مانتو آبی و یه شلوار لش سفید با یه روسری توسی ] لباس پانیذ[یه مانتو خاکی رنگ و یه شلوار و روسری ستش] (نکته پانی و هدی هروقت میرن بیرون رو سری هم سرشون میکنن ) لباس پوشیدم و همراه مربی خانم شایان (خانم شایان مربی تیم ملی ایران هستش داخل داستان) خانم شایان : خب آماده شدید بچه ها بریم تا دیر نشده .
رفتیم کنسرت و بلیط رو دادیم و رفتیم داخل صندلی ما ردیف سوم از جلو بود که خیلی هم تو چشم بود. نشسته بودیم که یه دفعه همه جمعیت به علاوه پانی جیغ کشیدن و شروع کردن اسم اعضا رو گفتن و اونا هم میومدن رو صحنه ولی من همچنان اخم هام در هم بود . جمعیت خیلی زیادی اونجا بودن که همگی با هم جیغ می زدن و بعد از سلام و احوال پرسی آرمی ها شروع کردن به تکون دادن لایک استیک ها و جیغ زدن و زمزمه کردن آهنگ های بی تی اس من کلا از سرو صدای زیاد سر درد میگیرم و الان هم سرم به شدت درد گرفته یه قرص خوردم و یکم بهتر شدم یه دفعه پانی دم گوشم داد زد لایک استیک رو روشن کن و تکون بده . من هم همون کار رو کردم. یه دفعه نرفتم زنگ خورد شنتیا بود . [آغاز مکالمه هدی و شنتیا( علامت شنتیا × علامت هدی+) ] ×سلام هدی کجایی؟ +سلام ایلی من با این پانی خل اومدم کنسرت بی تی اس ×آهان ببین منم ایلیا به زور آورده کنسرت جلوی باجه بلیط فروشی بعد از کنسرت میبینمت باش ؟ + جلوی باجه بلیط فروشی میبینمت بای ×بای کنسرت تموم شد و اعضا داشتن با آرمی ها صحبت میکردن که جونگ کوک گفت تو ردیف سوم یه خانم خوشگل هست که اخماش تو همه لطفا اخماتون رو واز کنید سنیوریتا . هدی:همهمه شده بود که اون با کیه که یه دفعه جنگ کوک اومد بالای سرم و گفت : خانم زیبا اتفاقی افتاده که شما ناراحت شدید آخه از اول کنسرت اخم هاتون بد جور تو همه.
ایزی ایزی تامام تامام باز هم از دنبال کننده گان گرامی که منتظر این پارت بودن عذر خواهی میکنم که دیر شد و خیلی منتظر بودید پارت بعد رو بعد از انتشار این پارت می نویسم. بیاین اسلاید بعدی که چالش داریم
خب همه بگید بایست تون توی بی تی اس کی هستش؟ این پارت رو دوست داشتید ؟ چند سالتونه؟ میاید آجی بشیم ؟ و نظرات انتقادات و پیشنهاد های خودتون رو هم بهم بگید که تو پارت بعدی رعایت بکنم و اینکه لطفا لایک و فالو هم بکنید فعلا تا پارت بعدی جانههه گامباره به عشق آرمی های عزیز قلب بنفش 💜💜💜💜💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (2)