
سلام دوستان من اومدم با قسمت 2 داستان در این قسمت فرد جدیدی در داستان اضاف میشه اون .....
امروز هوا خیلی گرم بود پس سریع رفتم داخل مدرسه آدرینو دیدم و رفتم طرفش اون اومد سمتم و گفت سلام بانوی زیبای من گفتم آدرین ? گفتم جانم گفتم بس کن دیدم لوکا اومد گفتم لووکا س.سلام گفت سلام مرینت فوق العاده گفتم لوکا اینجا چیکا میکنی ? گفت قرار شده از این به بعد اینجا درس بخونم گفتم چ چی ؟? گفت گفتم که میخوام اینجا درس بخونم پیش تو قیافه من ? قیافه آدرین ? قیافه لوکا ? گفتم پیش م من گفت آره دیگه
زنگ خورد رفتم پیش آدرین گفت که لوکا تو رو دوست داره ها البته تعجبی نداره ? گفتم آدرین بس کن داری لوسم میکنی ? پشت گردنشو خاروند و خانم بوستیه اومد تو کلاس گفت سلام دخترا و پسرا یه سوپرایز داریم براتون
رز داشت از خواهرش خواهش میکرد که بس کنه اما انگار داشت برا دیوار حرف میزد گربه ظاهر شد و گفت خب بانوی من دوباره از دیدنت خوشحالم ? گفتم پیشی خوب من آدرین : وای هنوز فکرشو نمیکردم مرینت = لیدی باگ همون کسی که دوستش داشتم لیدی باگ از گردونه خوش شانسی استفاده کرد یه شمع ؟ گفت پیشی من من باید برم پیش همونی که خودت میدونی باید برم کجا آخی پیشی من باید 10 دقیقه بدون من تحمل کنی بعدا جبران میکنم فعلا رو نجات پاریس تمرکز کن مرینت : رفتم پیش استاد فو و قدرت اژدها رو برداشتم و دادم به جولیکا اون به ما کمک کرد ( چون یکم طولانی میشه میریم جلوتر ) اون اژدهایی که اسمش مار غول پیکر بود یه دستبند داشت جولیکا اونو قاپید و داد به من اکوما رو آزاد کردم ..
رفتیم من از جولیکا میراکس اژدها رو گرفتم و با گردونه شانسم همه چیز رو درست کردم به پیشی گفتم داخل پارک میبینمت گفت باشه مرینتم گفتم لوسم نکن ? رفتم و میراکس رو گذاشتم سر جاش رفتم به طرف پارک آدرینو دیدم دیدم لوکا با.....با رز داخل بقل هم نشستن به آدرین گفتم بیا بریم ته اتوبوس پیش آلیا و نینو بشینیم گفت باشه خوشملم ?
گفتم آلیا بهت گفتم منو آدرین آلیا گفت آره دختر ? گفتم آلیا به نظرت منو آدرین زوج خوبی میشیم ? گفت دختر شما دوتا خیلی بهم میاین گفتم به نظرت ... آدرین گفت داری با آلیا راجب چی حرف میزنی گفتم چیز مهمی نیست
گفت باشه راستی میشه امشب بیای خونمون گفتم م....م...من گفت آره میخوام به بابام بیشتر معرفیت کنم گفت اوکی گفتم آدرین گفتم جانم عشقم گفتم تکلیف کاکامی چی میشه ؟؟ گفت یه جوری جمع و جورش میکنم گفتم باشه راستی _ جانم _ من میخوام ازت بریم ... بریم ....سفر گفت برا چی
میخوام میراکس جدید پیدا کنم تو نیویورک گفت پس بزا من یه چیزی بهت بگم گفت :من به هانالولو دعوت شدم گفتم چی ؟؟ چرا زود تر بهم نگفتی
گفت تازه برام دعوت نامه فرستادن گفتم باشه کی باید بریم خونتون ? گفت بعد از تفریح با رانندم میریم گفتم باشه عشقم کنسرت جگد استون با راننده آدرین رفتیم خونشون
ناتالی ازمون دعوت کرد بریم داخل رفتیم آقای آگراست در حد تعجب بهمون خوش آمد گفت و به آدرین گفت یه دختر خیلی ماه پیدا کردی مرینت :? آدرین ? رفتیم تو اتاق آدرین و آدرین تمام عکسای من (لیدی باگ ) رو تو گوشیش بهم نشون داد منم عکسای خودش رو بهش نشون دادم
مامانم بهم زنگ زد و گفت مرینت بیا خونه میخوایم بریم خونه بابا بزرگ گفتم باشه مامان اومدم به آدرین گفتم میخوایم بریم خونه بابابزرگم میشه به رانندت بگی برسونتم گفت صب کن خودم باهات بیام کارت دارم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دوستان اشتباه شده دوباره این قسمت رو میذارم (به صورت صحیح )