
اومدم با پارت جدید
یهو گوشی مریبنت زنگ خورد از زبان مرینت گوشیم زنگ خورد جواب دادم ادرین بود گفتش مریژنت نمیای سر قرار که گفتم وای ببخشید یادم رفت الان میام و قطع کردم و معجون و کتاب و قایم کردم و رفتم سر قرار رسیدم زنگ زدم به ادرین و پرسیدم طبقه چندمی؟؟؟ گفتش اخر گفتم الان میام رفتم و نشستم که ادرین گفتش راستش مرینت می خواستم بگم که راستش اِاِاِاِ من مرینت من تو رو دو. ت دارم گفتم چییییییی

ببین ادرین من پنج ساله که تو رو دوست دارم ولی هیچوقت نتونستم بگم اون روزم که کاگامی رو ب...دی منم تصمیم گرفتم فراموشت کنم حالا هم دیگه هیچ حرفی باهات ندارم خدانگهدار و رفتم خونه و نشستم رو صندلی کلی گریه کردم که یهو مارتین در اتاق و باز کرد و اومد پرسید چی شده آبجی جون چرا گریه میکنی؟؟؟

و منم قضیه رو بذاش تعریف کردم که گفت مرینت تو لیدی باگی؟؟؟؟ با این سوالش برق از سرم پرید و گفتم چی داری راجب چی صحبت میکنی ؟؟؟؟؟ که گفتش پس هستی من ( بچه ها کل ماجرا رو تعریف کرد) که من گفتم باشه حالا برو بیرون و رفت در اتاقم بست که منم در اتاق رو قفل کردم.

دوستان یک فلش بک می زنیم به ساعت پنج بعد از ظهر از زبان گابریل تصمیم گرفتم ساعت ۸ شب به مرینت دوپن چنگ زنگ بزنم و بگم فردا به همراه مدارکش بیاد اینجا چون میخوام به عنوان طراح استخدامش کنم که یهو ادرین اومد تو اتاق منم قضیه رو گفتم تصمیم گرفتم فردا به ادرین بگم که هاک ماثم و میخوام چیکار کنم

زمان حال از زبان مرینت یهو گوشیم زنگ خورد جواب دادم دیدم آقای اگراست هست و مبعد گفتم پسر و پدر هر دو دل میشکنن و بعد زنگ زدم به اقای اگراست گفتم من با شما قرار داد نمیبندم و قطع کردم دوباره نشستم به گریه کردن
که یهو کت اومد تو اتاقم و گفت سلام بانو مرینت چرا گریه میکنی؟؟؟ گفتم سلام چیزی نیست یک پسر دلم و شکست از زبان کت نوار وقتی مرینت اون حرف و زد از خودم متنفر شدم و با بغض گفتم لطفاً گریه نکن منم گریم میگیره

و بعد رفتم و ب. لش کردم مرینت کاملاً سرخ شده بود و گفتم من دو.. دارم بعد ولش کردم و دیدم از حد سرخی گذشته با دیدن صورتش خندم گرفت و زدم زیر خنده که یبهو مرینت گفت به چی میخندی گفتم به صورت سرخ شدت بعد یهو گفت میخوای بهت کمک کنم
گفتم چه کمی که گفتش من هویت دو نفر رو میدونم باید حدس بزنی که اون دو نفر کدوم ابر قهرمان یا کدوم اب شرور ها هستند و برای هر کدوم سه بار بیشتر فرصت نداری که گفت واقعاً گفتم بله که کت گفت لیدی باگ گفتم نچ گفت پشت لاک گفتم نچ گفت روبه قرمز گفتم نچ گفت پسر اسبی گفتم نچ گفت هاک ماث گفتم چییی هاک ماث ؟؟؟؟ که گفت پس میدونی گفتم
خب دوستان این پارت به پایان رسید امیدوارم خوشتون اومده باشه لطفاً داستانم رو تبلیغ کنید

خداحافظ در رابطه با عکس من مهراوه نمی تونم حتماً باید گریه کنم تا اروم شم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عااالی بود ♥♥♥ب داستانم حتما سر بزنید پشیمون نمیشید ♥♥
سلام عالی بود ادامه
سلام میخواین داستانتون رو معرفی کنم؟
نه ممنون چون که ادامه نمیدم
سلام چرا پارت بعدی نمیاد
چون هیچکس داستانمو دوست نداره
عالیییی
دنبالی دنبال
کن