بن تن (دور از خانه)

با سلام دوستان من h.sh هستم و داستان های زیبا و هیجانی و قشنگ بن تن را میگذارم الان هم بن تن جلد 1

بن تن جلد 1 از چشم بن تن:امروز تو مدرسه بودم خانم ازم یک سوال ریاضی پرسید اما من مشغول درست کردن موشک برای دوستم جیم بودم وقتی جیم موشک کاغذی رو ازم گرفت همون موقع پرت کرد به سر خانم خانم که عصبانی شده بود گفت:کار کی بود جیم بلند شد و گفت :خانم بن تن بود

از چشم خانم معلم:

من باورم نمیشد که بن تن شاگرد زرنگم به من موشک پرت کرده باشه از بن تن پرسیدم اما فقط به گردن جیم مینداخت من هم عصبانی شدم و به بن تن گفتم بیاد دفتر از چشم بن تن:

از چشم بن تن: معلم من رو برد تو دفتر و هی از من سوال می پرسید اما من نمیدونستم که جیم میخواد این موشک رو به خانم پرت کنه بعد اصلا خودش پرت کرده اما هر چی به خانم میگفتم گوش نمیکرد و بهم میگفت یک هفته اخراجی چون وسط یک سوال و آزمون مهم حواس بچه ها رو با موشک ساختن و حرف زدن با جیم پرت میکردی یک هفته اخراجی

موقع رفتن از مدرسه گریم گرفته بود و نمیدونستم به مادر و پدرم چی بگم وقتی رسیدم خونه دیدم مادر و پدرم دارن وسایل هاشون رو جمع میکنن که برن از اینجا هر چی ازشون میپرسیدم میگفتن عزیزم وسایلت رو زودتر جمع کن تو راه بهت توضیح میدم وسایلم رو جمع کردم و رفتیم تو ماشین. تو ماشین که از پدر و مادرم پرسیدم میگفتن که اخبار گفته از سفینه ای یه شهاب سنگ سقوط کرده و داره به اینجا میخوره

پدرم هم که داشت گاز میداد یهو برخوردیم به یک ترافیک خیلی بزرگ با یک عالمه پلیس برای کمک خلوت شدن و راهنمایی کردن. وااای انگار تمام شهر داشتن میرفتن به جایی دیگر

از چشم پدر بن تن:

ترافیک زیاد بود و ما همینجوری مونده بودیم گوشیم رو برداشتم و زنگ زدم به برادرم ببینم کجا هستن وقتی جواب دادن گفتن اون هم با زنش و دخترش گوين تو همین ترافیک و جلو تر از ما هستند به هم گفتیم که با هم بریم به سمت خونه پدرمون بعد قطع کردم و به بن تن و زنم گفتم میریم خونه پدرم

از چشم بن تن:

واااااووو میخواهیم خونه پدر بزرگ بریم خوبه اونجا از اینجا دوره پس مدرسه هم نمیرم که به پدر و مادرم بگم اخراج شدم یک سر رفتم تو گوشیم و تلگرام که دیدم تو کانال اخبار فوری نوشته به دلیل فرود شهاب سنگ مدارس کالیفورنیا به مدت یک هفت تعطیل است. با خودم گفتم به به دیگه عالی شد ادامه در جلد دو