سلام من این داستان رو براتون گذاشتم اگر راضی بودید ادامش میدم اگر نه که هیچی من به احتمال زیاد یه روز در میان این داستان رو مینویسم البته شاید پنج شنبه و جمعه ها نزارم امیدوارم خوشتون بیاد
روز اول مدرسه بود دعا میکردم لایلای دروغگو با کلویی تو کلاسم نباشن رفتم تو مردسه الیا رو دیدم و دویدم به سمتش بعد دیدم آدرینم اونجاس دست و پام رو گم کرده بودم نمیدونستم باید چیکار کنم رسیدم به آلیا گفت سلام دختر
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
سلام یکم بد بد به همین سادگی هویت همو فهمیدن اصلا هم مرینت و آدرین در اون حد تعجب نکردن که مرینت لیدی باگ و آدرین کت نواره
میتونی نخونی والا
دوستان من داستان رو دیروز گذاشتم هنوز درحال بررسی هست
این هفته انقدر اینترنت ضعیف بود هر کاری میکردم نمیومد حالا اگر شد امروز براتون میگذارم
سلام دوستان ببخشید گیر مدرسه بودم دیروز نذاشتم دوستان عزیز من تا عصر داستان رو مینویسم و چشم حاشیه هم داخلش میذارم و لوکا هم درش میارم و کاکامی و چند نقش جدید ?
عالی بود خیلی خوب بود لطفن بعدی بزار
خیلی سر راست بود یکم جنجال و حاشیه بزاری بهتر هم میشه ولی با این حساب عالی بد بقیش بزار
داستانه عالیه لطفا هر دو روز یک داستان بزار
خوب بود؟؟
خیلی عالی بود???. ?
عالی لطفا داستان ها منم بخونید اسمش Lady bug است