10 اسلاید صحیح/غلط توسط: D.N.A انتشار: 4 سال پیش 129 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
دوستان اینم پارت دوم لطفا نظر بدید باور کنید داستان خیلی زیبا و نزدیک به واقعیت نوشتم❤
دوستان ادامه داستان از ماه سوم مدرسه هست (آذر)
دیگه از سلیمی بدم نمیومد. راستش خیلی حس خاصی بهش نداشتم ولی شخصیت درونی شو دوست داشتم . به نظرم ادم خوبی بود . به موقع میخندید و به موقع عصبی میشد . بهش حق میدادم بچه ها خیلی عذیتش میکردن . دیگه معلم مورد علاقه ای هم نداشتم . زندگیم کاملا روی روال بود و شاد بودم و ناراحتی خاصی نداشتم . همه چیز عالی بود تا وقتی که ...
از یه جایی به بعد خیلی حس میکردم خانم سلیمی رو دوست دارم. شده بود معلم مورد علاقه ام . درسش نه ها خودش ه دلم میشست . خودمم دلیلشو نمیدونستم اما هر وقت موقع کلاس اون میشد یه ذوق خاصی داشتم . سر کلاس سعی میکردم کاری نکنم که اون ناراحت شده البته بگم ها چند بار بهم منفی داد با اینکه حقم نبود . ولی خب نمیدونم چرا اصلا از دستش ناراحت نمیشدم هر چیزی میگفت بعد از بکن فکر کردن میفهمیدم حق با اونه . خودمم نفهمیده بودم از کجا علاقه ام بهش شروع شد?
کم کم علاقه ام بهش بیشتر میشد. البته لازم به ذکره که اون از من یه اطلس بهتر میساخت اینو کاملا درک میکردم همه چیز عالی بود من واقعا به عنوان یک معلم دوستش داشتم به نظرم معلم خوب و دوست داشتنی بود
زنگ تفریح بود من خراکی هامو برداشتم . میخواستم برم پایین که یهو... خانم سلیمی گفت:اطلس رومو برگردوندن و گفتم بله خانم? خانم سلیمی از تو دفتر کامپیوتر اومد بیرون و گفت : این پلی کپی هارو میتونی برام نگه داری زنگ بعدی که اومدم سر کلاستون بهم بدیشون ؟ با ذوق و شوق گفتم:بله ، بله خانم سلیمی برگه هارو داد دستم و گفت ممنونم . من با خودم گفتم یعنی واقعا به من اعتماد داره؟ اون از بین این همه بچه برگه هارو داد من نگه دارم؟ قیافه من وقتی داشتم با خودم حرف میزدم:? بعد سریع به خودم اومدم و گفتم: خواهش میکنم خانم .خانم سلیمی یکم خندید و رفت تو دفتر معلمان??
بدو بدو برگه هارو بردم تو کلاس بهترین پوشه مو از تو کیفم دراوردم و خالیش کردم و پلی کپی هارو گذاشتم توش بعد خوراکی برداشتم و رفتم تو حیاط . یاسمین و باباش همچنان خانم سلیمی رو دوست نداشتن . بهار گفت : نیم ساعته کجایی؟ گفتم خانم سلیمی بهم پلی کپی داد براش نگه دارم . بهار گفت اهان و بعد باز شروع کرد از کارتون مورد علاقه اش گفتن یاسمین هم بهش ملحق شد و طبق معمول فقط میگفتم ایش اه چه مسخره .... من اون کارتنو دوست نداشتم?? در ضمن چیزی درباره اینکه معلم مورد علاقه ام خانم سلیمی هست به هیچ کس نگفتم ?...
هر چقدر بیشتر میگذشت علاقم هم به سلیمی بیشتر میشد. و هرچی میگفت بی چون چرا تاییدش میکردم . اما میدونستم عاشقش نیستم!? من فقط اونو به عنوان یک معلم دوست داشتم . فقط یه معلم .... یه معلم فوق العاده?
کل اذر ماه با همین روال تموم شد و وارد دی شدیم . امتحانات ترم اول که شروع شد . هر دفعه ارزو میکردم که خانم سلیمی مراقب امتحانمون باشه . اما خب هیچ وقت به ارزون نرسیدم ? یه بار دم پله وایساده بودم با امید اینکه شاید این بار اون مراقب ما باشه (خانم سلیمی)منتظر بودم که صدای تا اومدن یه نفر رو شنیدم یه حسی از اعماق وجودم بهم گفت که خودشه ? من زیر چشمی پایین رو نگاه کردم و دیدم ارههههههه خودشه ???خانم سلیمیییییی ??? دویدم تو کلاس و داد زدم بچه ها مراقب این امتحان خانم سلیمی هست چند نفر گفتنننننن اه اه اه من خودم خجالت کشیدم و فهمیدم که سوتی دادم ?? از اونجایی که امتحان زبان بود و خانم سلیمی معلم ریاضی پیشرفته بود خب کسی نبود کمک کنه ??? ولی برام مهم نبود چون اون ارامشی که خانم سلیمی به من میداد رو هیچ کس نمیتونست بده❤️❤️
امتحان شروع شد و کل امتحانم من به جای اینکه به برگه نگاه کنم به صورت خانم سلیمی نگاه میکردم? خانم سلیمی گفت: اطلس حواست کجاست چرا نمینویسی؟؟؟
تازه به خودم اومدم و بدو بدو جوابار نوشتم ولی بازم حواسم بهش بود???....
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
واقعا اطلس عاشق هم جنسش شوده?????!؟؟؟
شاید باورش سخت باشه ولی بله
خیلی باحال بود،تا حالا از این بُعد داستان نخونده بودم،تنوع باحالی شد??
خیلی ممنون که خوندید و نظر دادید واقعا انرژی گرفتم