
بازم سلام صد تا سلام من اومدم خوش اومدم😁چطورید؟ با پارت دو اومدم امیدوارم خوشتون بیاد

دیگه نزدیکا ساعت ۶ بود که رسیدم خونه درو باز کردم و رفتم تو خیلی خونم تاریک بود و واقعا خوشم میومد که یکی کنارم باشه تو همین فکرا بودم که تلفنم زنگ خورد شی گو ئه بود (دوست قدیمیت) دوباره مثل همیشه سرحال گفت (گایز شی گو ئه رو گو ئه مینویسم اخه دستم درد میگیره اینقد بنویسم) گوئه:سلام بر ملکه ا/ت! چطوری دختر وقت داری بیای بیرون منو کیم سا شا هستیم میای؟ (کیم ساشا هم دوست جنابعالی میباشد😁) ا/ت:اوه اوه سلام خانمی باشه حتما ادرس و بفرست گوئه:ادرس نداره که بیا رستوران مجیجایا(یه اسم الکی🙂) اونجا میبینیمت ا/ت: اوکیه اومدم سریع لباسم رو پوشیدم و موهام رو صاف کردم و یه شکلات گذاشتم تو دهنم و ادکلن زدم که خوشبو باشم(لباست عکسش هست😌😋)

(بیوگرافی) ایشون شی گو ئه هست دوست شما که الان با کیم سا شا میاد دنبالت رنگ بنفش رو دوست داره تک فرزنده و پدر و مادر پولداری داره دانشگاه رو تموم کرده و الان یه گریمر هست و با حقوق بالایی کار میکنه

ایشون هم کیم سا شا هست عاشق رنگ مشکی و طوسی یه خواهر به اسم میساجی ژاپنی و کره ای هست وضع مالی زیاد خوبی نداره ۱۷سالشه و دوست داره مدل و خواننده شه خب بریم سراغ داستان

لباسم رو صاف کردم و رفتم دم در ۵ دقیقه منتظر موندم تا الان بیاد(ماشین نداشتی) وقتی اومد با سرعت رفتیم تا رستوران تا حالا نرفته بودم اونجا ولی جای باکلاسی بود و واقعا قشنگ بود رفتم داخل و دخترا دست برام بلند کردم و رفتم پیششون غذارو کامل سفارش دادم و با یه کیم چی خوشمزه و نوشابه خودم رو سیر کردم واقعا خوشمزه بود و بعد از رستوران رفتیم بیرون و شروع کردیم به حرف زدن ا/ت:خب گایز چیکارا میکنید؟ چه خبرا؟ کلی باهم حرف زدیم و رفتیم سمت خونه دیگه شب بود و من هم باید صبح بلند میشدم که با میا برم مدرسه و دیرم میشد برای همین ازشون خداحافظی کردم و رفتم خونه و خودم رو بدون هیچ حوصله ای پرت کردم روی تختم و به اتاق خیره شدم (عکس اتاقت🤗خیلی خوشگلههههه🙂😉) واقعا دوست داشتم دل به دریا بزنم و برم مسافرت اما بخاطر مدرسه نمیتونستم آه خیلی حوصلم سر رفته بود برای همین نفهمیدم چطور خوابم برد زینگگگگگ زینگگگگگ زینگگگگگ (صدای ساعت ها😆😆😆) ا/ت:آه ساعت مخ خور چطوری حالت خوبه (با حالت خوابالو😄)چیییییی ساعت ۶ صبحه صبحانه چی وای میاااا الان میخورم میگه چرا دیر اومدییییی؟
سریع اماده شدم لباس همیشگیم رو پوشیدم و یکی دو لقمه خوردم و لباسم رو صاف کردم و رفتم دم در میا هنوز نیومده بود تعجب کاملی کردم اخه چرا نیومده بود اون همیشه میومد و تازه غر هم سرم میزد اما الان؟ نگا گوشیم، کردم ۲۲تا پیام داده بود وایییی چقدر زیاد کلا تو پیاماش نوشته بود امروز نمیتونه بیاد و با پدرش رفته مسافرت ای بابا پس کی منو ببره این همه راه ای خداااا با کلافگی در خونه رو بستم و رفتم سمت مدرسه {۲۰دقیقه بعد}دیگه رسیده بودم واقعا دیر شده بود زنگ اول تموم شده بود و دیگه خیلی دیر بود همونجا که بودم مدیر همه ی بچه ها رو صدا زد و ما رفتیم تو کلاس مدیر گفت:بچه ها بنابر امتحاناتون که عالی بودن و میدونم که تلاش کردید همه تون باهم میرید اردو با خانم شالیاما (با اسمایی که میزارم حال میکنی؟ 🤣) ا/ت:وووییییی اخ جون واییی مرسی خدا جونم اخ جونمیییییی خیلی خوشحال بودم میخواستم به میا بگم که یادم اومد رفته و پیش خودم خجالت شدم😅داشتم با خوشحالی میرفتم تو حیاط که یکدفعه یکی دستم رو گرفت وقتی برگشتم تهیونگ بود وووو، خیلی ترسناک بود یکدفعه ساعت دستم که ضربان قلب و ساعت رو نشون میداد شروع کرد به اژیر زدن(درست نوشتم درسته؟) واییییی ضربان قلبم بد جور رفته بود بالا (یاد چی افتادید؟ 😅😂) جوری که دیگه داشتم سکته میکردم با اون صدایی که ساعتم داشت دیگه خیلی ضایع بود برای همین تهیونگ دستم رو ول کرد همه ی بچه های دانشگاه داشتن نگام میکردن جوری انگار ادم ندیدن برای همین تهیونگ دستم رو گرفت و بردم توی حیاط یکدفعه

یکدفعه یه چیزی از جیبش در اورد دستم رو گرفت و اون رو داد دستم و رفت(ا/ت ساعته رو دراورده بود برای همین ضربانش روی ساعت نزد) یه گردنبند خیلی خیلی خوشگل بود و یه کاغذ کنارش که نوشته بود (واقعا متاسفم خانم کیم!!!! من از قصد این کارو نکردم و اصلا حواسم به شما نبود لطفا من رو ببخشید این هم کادوی من برای شما برای اینکه ناراحت نشید) (دوست شما کیم تهیونگ) {عکس گردنبندت هست خیلی خوشگلههههه😍😍😍)

از کارش خیلی تعجب کردم واقعا برای من بود خانم کیم؛؛!!!! چطور اینقد مودب؟ واقعا این همون کیم تهیونگ سرد و خفناک هست؟ باورم نمیشه داشتم همش سوال برای خودم درست میکردم که صدای زنگ حواسم رو به خودش جلب کرد رفتم و داخل کلاس نشستم و گردنبند رو پوشیدم واقعا بهم خوشگل بود دوسش داشتم خیلی زیاد همه ی بچه ها نگاهشون به من بود و هی چیزای عجیب غریب میگفتن(-وای چقد خوشگله+منم میخوام&بنظرت کی براش خریده؟ *چطور اینقد نازه به گردنش) و کلی حرف دیگه تا اینکه استاد چوبش رو روی میز زد و حواس بچه ها به اون صدا جلب شد نمیدونستم باید چیکار کنم همش تو فکر بودم که جونگ سو، کی با کاغذ زد بهم سرم رو که برگردوندم رو کاغذ نوشته بود (استاد ۱۲باره داره صدات میکنه ولی جواب نمیدی حالت خوبه؟) منم حواسم رو جمع کردم و یه کاغذ اوردم و توش نوشتم (ممنون من خوبم داشتم یکم به موضوع فیزیک توی درس فکر میکردم) (ای ا/ت درغگو😁😁🤣🤣) و پرتش کردم سمتش وقتی که پرتش کردم سریع گرفتش و لبخندی زد و من هم حواسم رو به درس جمع کردم دیگه زنگ اخر بود دلم برای میا تنگ شده بود و همش دنبال یه دوست میگشتم ولی پیداش نمیکردم پس خودم تنها رفتم خونه رسیدم و در رو باز کردم و رفتم توی اشپزخونه(عکس اشپزخونه اینطور میتونی بهتر بفهمی😌)
اوکی گایز امیدوارم خوشتون اومده باشه خیلی ممنون که تا اینجا بودید تا پارت بعد بای♀️♂️♀️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد کی میاد به کارت ادامه بده الان زیاد نگاه نمیکن ولی بعد بهتر میشه مثل اولن داستانم که ۱۶ نفر دیدن ولی الان بهتر شدهه
حتما یه چندباربه تستچی منتشر نمیکنه نمیدونم چرا ولی اگر شد قطعا میاد مرسی بابت انرژی مثبت🥺🥺