اینم قسمت شیشم بخونید و لذت ببرید
رینو به ارامی از پلکان بالا رفت . سارا به راحتی می توانست خشم درون چشم های اورا بخواند همه جا سکوت شده بود .. رینو و مرد ردا پوش داخل اتاق تاریک شدند و در سالن دوباره همهمه شد : نگران نباش اونا همیشه با هم این جوری بودن کی می دونه شاید باهمدیگه دوستای خوبی باشن ولی شکل دوستی شون متفاوته .
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
بنظرم بهتره مرد ردا پوش پدر سارا باشه و حتی مادرشم پیدا بشه که شیطانی بشه و با سارا دشمن باشه.. و البته اگر میشه کمی ترسناک ترش کن مثلا از چیز هایی مثل زیر زمین سیرک یا یه جای تنها و تاریک باشه و البته لطفا لطفا اصلا عشق نیار تو داستانت که مزش از بین میره?من عاشق داستانتم و همیشه دنبالش میکنمو خواهشا قطعش نکن چون دوست دارم ببینم اخرش چی میشه❤❤❤❤
ممنون که نظر دادی . باشه حتما
عالی لطفا تست های منم بخونید اسمش Lady bug 1،2 اگر نیاورد در گوگل بزنید لطفا داستان من 37 قسمته و سه هم داره میاد