
سلام سلام اومدم با قسمت 5 قسمت 4 رو چون دستم روفت روی شخصی کردن شخصی شد و اگر میخواین اون رو بخونین برین توی پروفایلم و اونجا قسمت 4 رو میبینین
(اول بالا رو بخونین خب از اسلاید اخر قسمت قبل شرو میکنم) مرینت:شماره کسایی که بودن رو گرفتم چون میخواستم گروه تشکیل بدم مال همرو گرفتم نوبت کلویی بود که گغت من به یک دختر زشت هیچ شماره تلفتی نمیدم مارسل داشت از کوره در میرفت و میخواست بزنتش که جلوشو گرفتم و به کلویی گفتم :میخوای بده میخوای نده وقتی اینو گفتم بهم داد میخواستم برم بیرون که پاشو اورد جلوی پام و افتادم زمین بلند شدم و یه دونه زدم توی گوشش که مارسل و مارتا اومدن.... از زبان مارسل : کلویی پاش و جلوی پای مرینت گذاشت و خورد زمین بلند شد و یه تو گوشی بهش زد منم که از کوره در رفته بودم یه توگوشی بهش زدم و مارتا هم بهش تو گوشی زد و به مرینت گفتم خوبی؟ گفت:خوبم من میرم دیگه فعلا همه بجز کلویی گفتن فعلا👋

رفتم از زبان مرینت :رفتم خونه و همرو توی گروه ادد کردم و اسم گروه رو گذاشتم از دست رفتگان پاریس و اون کارت دعوتی رو که یخمکی داده بود باز کردم و خوندمش توش نوشته بود دوست عزیزم اونه سان شما به مهمانی ما دعوت شدید زمان 16 می 2021 ساعت 8 شب تا 8 صبح به صرف شام و شیرینی و پ. ا. ر. ت. ی شبانه با خودم خندیدم و گفتم شام و شرینیی؟ 😐😂😂😂😳 مگه عروسیه؟ 😂😂 بعد داخل گروه یخمکی و اون بز رو ادمین کردم همین که ادمینشون کردم یخمکی گفت : سلام سلام اینو بگم که مهمونی امشب بالماسکه بعد چند دست لباس هم با خودتون بیارید مارسل : مرینتتتتتتت مرینت توی دلش:این معلوم نیست دوباره چه مرگش شده گفتم :چه م. ر. گ. ت. ه مارسل :ببینم چرا اسم گروه رو گذاشتی از دست رفتگان پاریس مرینت :چون دلم خواست به تو چه بز 😝 ادرین:اهم اهم اینجا ما هم هستیما کلویی :مسخره است واقعا مسخره است(LK:وای دوباره شروع شد) نونوا چطور جرات کردی به مارسل اردن بگی بز😡مارسل:اول به تو ربطی نداره کلویی که اون به من چی میگی دوما چطور جرات کردی بهش بگی نونوا ها😡 مارتا:راست میگه 😡(عکس بالا عکس گفت و گوی بچه ها تو گروه هست به ترتیب شماره گذاری شده)
از زبان امیلیا :تو گروه بودم و شاهد حرف هاشون هم بودم خیلی مرینت و مارسل و مارتا عجیب میزدند تصمیم گرفتم ته توی قضیه رو در بیارم برای همینم تصمیم گرفتم امشب تا فردا که توی اون خونه ایم بفهمم قضیه از چه قرار هست و با یک بازی جرعت حقیقت میشه فهمید که ماجرا از چه قرار خیل خوب برم خرید واسه مهمونی امشب بلند دادزدم ادلی ادرین بیاین بریم خرید ادلی:نه ممنون نمیخوام ادرین :منم همینطور امیلیا :کسی نپرسید میاین یا نا باید بیاین وگرنه به مامان میگم الی و ادرین :به خدا غ. ل. ط کردیم الان میایم (خوب بریم یکم پیش مارک و ماریا مامان و بابای مرینت) مارک:چیشده ویز ویز :استاد من حاله منفی رو حس میکنم پالن :منم همینطور ماریا جون ماریا :یعنی... مارک :ارباب شرارت..... هردو باهم:برگشته؟😯😯
ماریا :امکان نداره ارباب شرارت بر گشته باشه. مارک :نه ممکن نیست ماریا :اگه بر گسته باشه چی؟ مارک :باید معجزه گر ها رو بدیم به چند نفر ماریا :امشب که دوستای بچه ها میان میتونیم بدیم مارک :اره (برین پیش مرینت) مرینت:اصلا یادم نبود که بچه ها هم تو گروه هستن با خودم گفتم خدا کنه کسی بویی نبرده باشه بعد یادم اومد که امشب مهمونی بالماسکه داریم و الانم ساعت دو و بیست دقیقه بعد از ظهر هست پس باید برم خرید اماده شدم که برم اما قبلش یک ساک لباس برداشتم که برای اونجا بعد رفتم خرید اونجا لباسای خوشکلی بود اما یکیشون خیلی جلب توجه میکرد یعنی چه جوری بگم انگار داشت برام چشمک میزد میخواستم برم بپوشمش که...
یکی دستش رو گذاشت روی شونم و بهم گفت :بهت میاد برو امتحانش کن برگشتم دیدم امیلیاست از زبان امیلیا:داشتم میچرخیدم که مرینت رو دیدم نزدیک یک لباس خوشگل اما اون اینجا چیکار میکنه اینجا که همه ی لباساش گرون هست همشون باللی 5 و 6 میلیون هستند برم ببینم از کجا و چه جوری نیخواد پولشو بده برای همین بهش گفتم خیلی خوشگله به نظر بهت میاد همین که اینو گفتم اون لباس رو برداشت و رفت به اتاق پرو ادلی:اون اینجا چیار میکنه ادرین :به نظرتون میتون 7 میلیون رو برای این لباس بده (LK :به تو چه که میتونه یا نه😒 مگه فوضولی ادرین : اره فوضولم چیکار داری برو داستانت رو بنویس اصلا تو وسط داستان چی میگی ها؟ LK:ببین بچه پرو میزنمتا ادرین:برو مینم بابا تو برو داستانت رو بنویس)
از زبان مرینت :همین که امیلیا این رو گفت لباس رو برداشتم و رفتم تو اتاق پرو و گفتم وای بد بخت شدم اینا اینجا چی میگن حالا چه خاکی بر سرم بکنم (Lk:خاک نه عزیزم گِل بهتره مرینت:خفه شو🔪🔪🔪) خوب اول بهتره که بپوشم لباس رو بعد پوشیدم لباس رو وایی خیلی خوشکل شده بودم قوربون خودم بشم من 😍😍(LK: وای وای وای که تو چقدر لوسی مرینت :لوس عم.هت هست) داشتم میگفتم که این نویسنده فضول اومد وسط داستان رفتم بیرون امیلیا تا منو دید نتونست حرفی بزنه ادلی هم که اصلا نگاه نمیکرد ادرین هم کع فکش به زمین چسبیده بود گفتم چیه و رفتم امیلیا رو نیشگون گرفتم که بو خودش بیاد و رفتم تو اتاق پرو و لباسم رو عوض کردم و..
گفتم من همین رو میخوام رفتم حساب کنم که ... ادرین:مرینت گفت من همینو میخوام رفت حساب کنه کنه گفتم من حساب میکنم مرینت :نه خودم حساب میکنم ممنون و کارتم رو دادم و حساب کردم گفت موجودی کارت کافی نیست که دیدم کارت اون بز دستم هست و گفتم بفرمایید کارت یکی از کسایی که میخوام سر به تنش نباشه ادرین:چرا کارت مارسل اردن رو دادای مرینت اخه دفعه قبل کارت باهاش نبود و من جیزایی که میخواست رو از کارت خودم دادام حالا وقته تلافی کنم خیل خوب تموم شد من میرم شب میبینمتون فعلا👋
از زبان مارسل:توی حال بودیم مامان بابا هم بودن که برام اس ام اس اومد و 7 میلیون از حسابم کم شده بود که بلند گفتم هفتتت میلیووووونننن کم شدهههه ماریا :چیشده مارسل مارسل :مامان هفت میلیون از حسابم کم شده مرینت :به مارتا پیام دادم که به مارسل بگو اینم تلافی اون 8 میلیونی که برداشته بودی😜 مارتا:اونی سان. اونه سان میگه اینم تلافی اون 8 میلیونه مارسل :کارتم که دستمه اینا کوش کجاست مرینتتتتتتت میکشمتتتت مارک و ماریا و مارتا:😂😂😂😂ماریا :الحق که خواهر خودمه 😂😂😂

از زبان مرینت :لباس رو پوشیدم(عکس پارت عکس لباس مرینت هست) داشتم میرفتم بیرون که خاله سابین گفت کجا عزیز دلم ؟ مرینت:خاله جون دارم میرم مهمونی و تا فردا نمیام سابین:خیل خوب عزیزم خوش بگذره تام:عمو جون بیا این چند تا رو هم با خودت ببر اونجا بخورین با دوستات مرینت:ممنون عمو جون رفتم بیرون و ادرس رو نگاه کردم دیدم خیلی نزدیک اینجاست برای همین برای الیا پیام دادم و گفتم میای باهم بریم نوشت اره با نینو الان روبه روت هستیم از زبان مرینت : داشتیم باهم حرف میزدیم تا رسیدیم داشتم فکر میکردم که چه جوری با مامان و بابا رو به رو بشم که.....
خوب اینم از این قسمت لایک و نظر فراموش نشه یک چالش دارم :به نظرتون کی حاکماث هست و کی مایورا
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود فقط میشه حاکماث و مایورا دوتا آدم باشن که ربطی به هیچ کدوم از شخصیتا نداشته باشن و کسی نشناستشون؟ ببخشید فقط نظرمو گفتم در کل داستانت فوقالعادههههههههه هست ❤
بعدی رو میزاری یا بیام تو خوابت😐😐😐😑😑😑
😂😂😂😂دارم مینویسمش😂😂
عالی بود عکشم🥺♥️
مسی جیگر🥰
عالی بود اجی بعدی
ممنون چشم 😘😘