7 اسلاید صحیح/غلط توسط: درساااااا انتشار: 4 سال پیش 675 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
بشتابیدددددد فقط چون از حمیایتا زیاد راضی نبودم این پارت کمتر شد🥺
آنچه گذشت: فقط تیکهی آخرشو میگم که یادتون بیاد. آرنیلا: وای ا/ت این دقیقا همون چیزیه که اون دختره بهمون گفت😱 جیمین: کدوم؟؟؟ من: اون روز...
خب بریم ادامه...
اون روز داشتیم از یه جایی رد میشدیم یه دختر بهمون گفت شما توی گذشته اتفاق عجیبی براتون نیفتاده؟ ما گفتیم واسه چی گفت آخه همون علامت روی دستتونه. من گفتم کدوم علامت؟ گفت اگه اینا کار چند تا پسر بوده اونا با منم اینکارو کردن روی دستشونم علامت های کوچیکی میذارن که همیشه یادشون بمونه. اون علامت ها روی دست شما هم هستن. بعد دقیقا همون چیزایی الان داره اتفاق میفته رو بهمون گفت. بعدم گفت حواستون به دکترا باشه. جیمین: خب من که همینجا میمونم مشکلی پیش نمیاد. من: فک کنم منم امروز یا فردا مرخص بشم. آرنیلا: من یه سر میرم خونه زود میام. جیمین: باشه برو من هستم. چند دقیقه بعدش دکتر اومد به جیمین گفت شما میتونید برید باید استراحت کنن. جیمین: خب...
من همینجا توی حیاط منتظرم. بعد رفت. دکتره سریع یه آمپول از اتاق برداشت و محکم زد توی دستم من یه جیغ بلند کشیدم اما زود بیهوش شدم. دکتر یه طناب از اونجا برداشت و باهاش از پنجره فرار کرد. از زبان جیمین: دکتره قابل اعتماد بود به نظرم. ولی بازم من همینجا وایسادم. وایسا صدای جیغ ا/ت بود. دویدم رفتم توی اتاق دیدم بیهوش شده و پنجره بازه. سریع دکترای دیگه رو صدا زدم. به آرنیلا هم زنگ زدم سریع اومد اونجا. دکتره گفت به خاطر این آمپولی که بهش زدن تا چند وقت حافظش رو از دست میده. آرنیلا: این واقعیت نداره. جیمین: چ...چی؟؟ باورم نمیشه. خب..... خب مثلا چند وقت؟ دکتر: معلوم نیست بین ۱ هفته تا ۱ سال. جیمین: یک ساااال؟؟؟؟؟ دکتر: میگم که معلوم نیست. الان کم کم بهوش میاد. بعد از اتاق میره بیرون. جیمین و آرنیلا میان بالای سرم بعد من بهوش میام میگم: اینجا کجاست؟ شما کی هستین؟ جیمین: من... آرنیلا: جیمین به نظرم کم کم بهش بگو. جیمین: باشه. من... من یه دوستم. من: من اینجا چیکار میکنم. آرنیلا: تو.. تو حالت ید شد آوردیمت اینجا. من: من... من کیم؟ جیمین: اسم تو ا/ت هست.
من: چرا هیچی یادم نمیاد. آرنیلا: چون تو حافظتو از دست دادی. من: چی؟ اما... آرنیلا: نگران نباش زود درست میشه. من: میخوام برم خونه. جیمین: باشه بیا بریم. بعد رفتیم خونه بیتیاس جیمین وسایلشو انداخت روی مبل رفت توی اتاقش. نامجون: سلام ا/ت خوبی؟ من: شما؟ نامجون: مسخره میکنی؟ آرنیلا: نامجون ، ا/ت حافظشو از دست داده. نامجون: چی؟؟؟ اما... آرنیلا: میدونم. باید استراحت کنه. بعد من رفتم توی اتاق پیش جیمین. گفتم: تو چرا ناراحتی؟ جیمین: من؟ من ناراحت نیستم. من: هستی. حافظمو از دست دادم. عقلم هنوز سر جاشه. جیمین: تو آدم باهوشی هستی ا/ت. من فقط میخوام تنها باشم. من: خیلی خب. بعد میرم بیرون. زنگ درو میزنن من درو باز میکنم ( بچه ها دوست پسر قبلی ا/ت اسمش مین هاون هست که الان اومده اینجا ) مین هاون: ا/ت عزیزم خودتی؟ اونجا چیکار میکنی؟ چقد تغییر کردی. من: شما؟ من یادم نمیاد. مین هاون: واقعا منو یادت نیست؟
من: ببخشید اما من حافظمو از دست دادم. مین هاون: من دوست پسرتم. من: و... واقعا؟ بعد جیمین میاد اونجا به مین هاون میگه: تو اینجا چه غلطی میکنی؟ مین هاون: من دوست پسرشم. جیمین: چی؟ اما.... آرنیلا: جیمین چیزی نگو صبر کن. ا/ت این همون پسریه که باعث شد حافظتو از دست بدی. مین هاون: ا/ت عزیزم اون داره دروغ میگه. بعد میاد که بغلم کنه. من: به من دست نزن. تو باعث شدی من اینجودی بدبخت بشم😭😭. من زندگی قبلیمو میخوام. بعد درو بستم. جیمین: ا/ت من... من: میخوام تنها باشم. باید برم. آرنیلا: جیمین... باید چند وقت ببرمش یه شهر دیگه. کاری کنم حافظشو به دست بیاره. جیمین: خب چقدر طول میکشه؟😭 آرنیلا: بین ۱ هفته تا ۱ سال😓. جیمین: خیلی سخته ولی ا/ت خیلی ناراحته. پس... ببرش😞. آرنیلا میاد دنبال من میارتم توی خونه میگه وسایلمو جمع کنم. جیمین: میدونی ا/ت... دوری از یه دوست خیلی سخته. من: آره... اما... باهاش کنار میایم. ما میریم مسافرت. دو هفته بعد: ما برمیگردیم آرنیلا به جیمین زنگ میزنه بهش میکه بیاد فرودگاه. وقتی برمیگردیم. آرنیلا به من میگه همینجا وایسا. میره پیش جیمین. جیمین: سلام. ا/ت کجاست؟ حافظش برگشته؟
آرنیلا: آره کامل حافظش برگشته😍. امروز صبح که پاشد دنبال تو میگشت. بعد منو صدا میزنه من میرم اونجا میگم: ج... جیمین؟ جیمین: ا/تتتت میدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود؟؟؟؟ مگه مریضی با من اینجوری میکنی؟ من: 😂😂😂. الان اینجام. بعد محکم بغلش میکنم و برمیگردیم خونه. من: حالا اونا دیگه میخوان چیکار کنن؟ جیمین: دیگه همه جا من کنارتم هیچی نمیشه. آرنیلا: اما اونا به این راحتیا دست برنمیدارن. یهویی ریانگی زنگ میزنه. من: الو؟ ریانگی: میبینم که برگشتی پیش جیمین. من: خوب به تو چه؟ من میدونم که تو توی تیم اونایی. ریانگی: به نظر میاد تو از بقیه باهوش تری. من قطع میکنم. بعد به دفعه میبینم صدای داد میاد میریم توی اتاق. جین: آرنیلاااا😱😱😱
این پارتم تموم شد😎
آنچه خواهید دید: من اینکارو نمیکنم. میکنی. واقعا آدم لجبازی هستی. دوسنم خیلی مهم تره جیمین. بعد از دعوا از اونجا رفتم. به همین راحتی تسلیم شدی؟
یاععععع
ولی خوب تموم میشه ها😁😁
حال کردید چه زود گذاشتم؟😌
هر چی کامنت ها و لایک ها بیشتر باشه زودتر میذارممم.
7 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
اخ قلب بدبختمممممم❤❤❤❤❤❤
سلام بچه ها😥😥
تستچی منو کلا حذف کرده😥😥
نمیدونم چرا😥😭
مجبورم پروفایل جدید بذارم😭
همهی زحمتام به باد رفت😭
لطفا بیاید توی پروفایل جدیدم😭
من همون درسا هستم😥
عااااالی لطفا زودتر پارت بعد رو بزااااااار😍😍😍😍😍
مرسیییی امروز میذارمش بررسییی😍😍😍