این قسمت گربه پیداش میشه اما استاد فو تیر آخر رو میزنه❤?
با شتاب رفتم توی دل استاد فو و بعد معجزه گر ها را شکستم و قدرتش باعث انفجار شد?????????? پرت شدم آن طرف اااییی بلند شدم استاد فو داشت میمرد اروم و لنگان لنگان بلند شد گفتم همچی تموم شد دیگه نمی تونی کاری کنی استاد فو گفت واقعا تا اینکه یهو گربه آمد روی پشت بام پشت سرم باورم نمیشه اون برگشته اما چرا انقدر دیر? به هر حال همین که امده عالی بود گفتم پیشی حالت خوبه گفت اره بانوی من تو خوبی گفتم اره من خوبم هردومون لپ هامون گل انداخت تا اینکه استاد فو این لحظه رویایی را خراب کرد و گفت داستان من اینجوری تموم نمیشه و یک چاقو فرو کرد توی شکمم و یهو برام همچی تار شد و بیهوش شدم از زبان ادرین(ببخشید چون مرینت بیهوشه نمی توانم از زبان او بگم)استاد فو یک چاقو کرد توی شکم لیدی نههههههه کفشدوزک هوش و حواسش را از دست داد و افتاد زمین سریع گرفتمش اما اکوما استاد فو پودر شد و استاد فو مرد سر کفشدوزک را گذاشتم روی پام و گفتم چشمات را باز کن و بغض کردم بعدش دیدم خبرنگار ها دارن جمع میشن بغلش کردم و رفتم سمت بیمارستان اما تمام انها برای اینکه بیمار ها اسیب نبینند بخاطر ارباب کیوامی ها بسته بودند حالا چیکار کنم رفتم توی جنگل یک کلبه چوبی انجا بود گذاشتمش روی تخت حالا باید چیکار کنم نمی توانم همینجوری که نگاش کنم چند پارچه تمیز از کمک های اولیه کلبه برداشتم و گذاشتم روی زخمش تا خون ریزی نکنه انگشترم داشت وقتش تمام می شد اما اهمیت ندادم و ادرین شدم گفتم همش تقصیر منه پلگ گفت چرا اینو میگی تو که نخواستی انجا بمونی زندانیت کردن
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
یک سوال لیدی باگ را عمل کردن؟
چطوری از روی لباس جادویی؟
چون تیکی گفت گوشواره ات را خاموش کن
عالی لطفا تست های منم بخونید اسمش Lady bug 1،2 اگر نیاورد در گوگل بزنید لطف