سلامممم من اومدم با پارت 9?????????? امیدوارم خوشتون بیاد?? بریم که شروع کنیم??
از زبان ماتیلدا: من هنوز تو شسک بودم که چرا جانی میخواد با من صحبت کنه؟؟ چی میخواد بگه؟؟ میفهمه من خون آشامم؟؟ بالاخره با هزار بدبختی یه تیکه ی خیلی خیلی کوچولو گوشت از گلوم پایین رفت?♀️? بعد از شام طرفارو جمع کردیم و رفتیم نشستین روی مبل منم داشتم به ایت فکر میکردم که به جانی چی بگم?♀️ من نه دوست داشتم باهاش برم بیرون چون ممکن بود رازام فاش بشه (مثلا اینکه خون اشامه یا به جانی علاقه داره) از یه طرف هم دلم میخواست برم چون میخواستم باهاش صحبت کنم???? بالاخره جوابش اینو نوشتم: سلام جانی،ببین من خیلی دوست دارم باهات بیام اما چون ما درسامون زیاده نمیتونم و باید وقتمو صرف درس و مشقم کنم و بخاطر اینکه تازه وارد دانشگاه شدم نمیخوام از همین اول استاد فکر کنه که تنبلم و درس هارو جدی نمیگیرم،یه دفعه ی دیگه) اوفففففف به خیر گدشت واقعا نمیدونستم باید چی بهش بگم چون نه تنها اخلاقش رو نمیدونستم بلکه نیترسیدم بگم نه و ناراحت بشه اما بالاخره با کمک درس تونستم از این دوراهی بیام بیرون??????
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
و البته اتفاق خاصیم نمیفته و این خراب ترش میکنه
از پارت بعد هیجانی تر میشه??
داستانت قشنگه اما داری با چیزای معمولی هرابش میکنی
چشم گلم حتما حلش میکنم
نظرات فراموش نشه???????????