
یک داستان برای میراکولر ها ??. نظر فراموش نشه !
پرسیدم : میشه بیشتر بمونید ؟ همه به نشانه نه سر تکون دادن . گفتم : بازم بیاین . گفتن :میایم!! و همه باهم صدا زدن : بانیکس !! یه چیزی بگم باور نمیکنید ...
بانیکس نیومد ، به جاش یه دختر کوچولو با موهای قرمز و چشم های سیاه اومد ! گفت : امروز روز مرخصیه . مامانم گفت من بیام . گفتم : نمیدونستم بانیکس بچه داره . دختر کوچولو گفت : معلومه که داره . اسمم الکه . حالا وقت ورور کردن و حرف زدن نیست . بیاین تو . و تو مرینت پس فردایه دختره میاد دنبالت . اسمش امیلیه . همه کوامی ها و بچه ها رفتن تو . الک گفت: ساسینا ! و رفت . لابد بچه های آینده اینجوری حرف میزنن . به هر حال به خاطر برف مدرسه ها بازم تعطیله . وقت دارم . روتختم دراز میکشم و به سقف خیره میشم . تیکی میگه : شب به خیر مرینت . میگم : شب بخیر تیکی و ممنون . این دو هفته برام مثل یک خواب کوتاه گذشت. دوستت دارم کوامی کوچولو ی من ! گفت : منم همینطور. و خوابیدیم .
روز بعد به جای پدر و مادرم یه نامه به خونمون رسید که توش نوشته بود : مرینت عزیز . کار ما در مأموريت تموم نشده . لطفا بیشتر صبر کن . باعشق : سابین و تام . دیگه بدتر از این میشد ؟ آخه من چه گناهی کردم ؟
داشتم گریه میکردم که یهو گوشیم پیام داد: سلام مرینت . میتونی امروز بیای باهام جلسه عکاسی ؟ گفتم : حتما ، ولی چرا آلیا و نینو نیان ؟ بعد دوباره پیام دادم : قصد بدی نداشتم ها . گفت : نه بابا . اونا گفتن کار دارن . گفتم: آها خب پس من میتونم بیام . یه لحظه آفلاین شد .دوباره سین کرد : ممنونم ❤ گفتم : خواهش میکنم ? وااااااییییی !!!! دیگه بهتر از این میشه ؟
توی جلسه عکاسی ، آدرین بهم گفت : هی مرینت . میتونی جلسه رو بپیچونی ؟ گفتم : معلومه ! پس فکر کردی تو و کاگامی ( به قول مرینت ملکه یخی ?) رو از مراسم سالگرد ازدواج آدری بورژوآء پیچوندم ؟ با هم میخندیم ?
یهو یه بچه روز نامه فروش از کنارمون رد میشه . میگه: ببخشید . ببخشید عجله دارم . یه روز نامه از دستش می افته . خبر اولش رو میخونم : جشن بالماسکه به افتخار روز قهرمانان امشب برگزار میشود .از لیدی باگ و کت نوار هم توی این جشن دعوت شده .
آدرین گفت : راستی مرینت از فردا مدرسه ها وا میشه . گفتم : عه . گفت: آره بابا یه تعطیلی درست و حسابی هم نداریم . دوباره میخندیم ? یهو کلویی که نمدونم از کجای دنیا پیداش شد میگه : بله حاک ماث . بعد شرور میشه و میگه : مرینت . تو عشق حشره کش رو دزدیدی . درسی بهت بدم که توی هیچ کتابی نیومده !! ?
حشره کش بهم نزدیک میشه . سعی میکنم فرار کنم ولی نمیشه . آدرین داد میزنه : مرینت !! ولی من دیگه نمیفهمم چی شد ...
خب میرسیم به نظر سنجی تستمون . خب . شما طرفدار آدرینت هستید (مثل من ) یا طرفدار لوکانت هستید ؟
ممنون که همراهیمون کردید و لطفا و خواهش میکنم نظر بدید .
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
آدرینا و لوکا نت هردو رو دوست دارم ولی آدرینت بیشتر
مریکت
مریکت یا لوکانت....... سخته ولی لوکانت بهتره چون تو همه ی داستانای میراکلس مریکت میشد
آدرینت ولی من کتباگ رو هم خیلی دوست دارم
لوکانت بهتر است من عاشق لوکا هستم