
اینم از ادرینت هفت. مرسی که حمایتم میکنید❤
مرینت گفت ادرین تو نمیتونی بری به لوکا اسیب بزنی!گفتم چرا؟اون تورو اذیت کرده!گفت میدونم اون حسابش جداست وای اگه بریم بیرون و محل اقامتمونو پیدا کنن بدبخت میشیم.کلویی گفت یه سوال؟گفتم چی؟گفت لوکا انقدر وحشی نبود که?گفتم حالا هست.ادامه داد نه ادرین منظورم اینه اون همیشه خوبیه مرینت و میخواست و هیچوقت مرینت رو اصرار به اینکه با خودش باشه رو نمیکرد...
مرینت گفت نمیدونم ولی هرچی هست اون الان خطرناکه.یهو یکی در زد.من رفتم درو باز کنم.مرینت گفت مواظب باش.درو باز کردم و یه مشت محکم خوردم??مرینت گفت ادرین حالت خوبه!نینو گفت لوکا رفیق اروم باش...بالا سرم رو نگاه مردم و لوکا رو دیدم.?
ادرین نشونه گرفته بود?گفتم لوکا داری چیکار میکنی!گفت همون طور که گفتم تو متعلق به منی!به ادرین نگاه کردم...اونم به من...
گفتم ادرین نمیتونی بری..گفت من قرار نیست برم..یهو دیدم لوکا موهامو ول کرد و افتاد زمین?من نتونستم بخاطر درد پام وایسم و افتادم بغل ادرین.دیدم جولیکا با یه شیشه زده تو سر لوکا..
وقتی جولیکا رو دیدم صورتش کلا زخم بود?اومد سمتم گفت خوشحالم داداشم بلایی سر کسی نیاورد.گفتم جولیکا صورتت چیشده؟گفت لوکا وقتی فهمید تو رفتی منو زد چون انگار میدونست من کمکت کردم بری..
گفتم حالت خوبه؟گفت بهترم تو چی؟زخمای رو پشتت بهتره؟ادرین یهو به من چپ نگاه کرد?ادرین گفت مرینت جولیکا چی میگه؟گفتم وقتی زندانی بودم جولیکا یه بار کمکم کرد فرار کنم ولی چند تا پسر بخاطر لنگ بودنم منو زدن...
ادرین گفت میتونم ببینم؟سرمو تکون دادم و گذاشتم ببینه.یهو شوکه شد.گفت مرینت اینا که جای لگده!گفتم پس چی فکر کردی.فکر کردی نازم کردن.
نینو گفت بهتره لوکا رو ببندیم و ازش سوال بپرسیم.کلویی گفت فکر خوبیه.لوکا رو بستیم و گذاشتیمش یه گوشه تا بهوش بیاد.وقتی بهوش اومد یه نگاه چپ به هممون کرد.ادرین گفت چرا مرینت و زندانی کردی؟
گفت چون عاشقشم.ادرین ادامه داد چرا زدیش؟تو که عاشقشی اینجوری باهاش رفتار میکنی؟گفت چون اون یه قدر نشناسه.پرسیدم لوکا چرا وقتی بهت گفتم میخوام ادرینو ببینم رفتی دنبالش ولی وقتی برگشتی ادرین نبود؟؟گفت...
چرا اینو از بابای مو طلایی نمیپرسی؟ادرین گفت چی؟بابام؟یهو لوکا چشماشو بست و باز کرد.یه نگاه مظلومانه کرد به ما.اطرافشو نگاه کرد و پرسید من کجام؟چرا منو بستین؟ادرین؟جولیکا؟چرا شما زخمی هستین؟گفتیم دستکار شما هست?گفت من؟اخرین بار که یادم میاد داشتم میرفتم دنبال ادرین?...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دوستان من علی اصغر هستم و داستان بن تن رو مینویسیم ، لطفا داستان من رو هم بخونید . امید وارم که خوشتون بیادبن تن - تستچی https://testchi.ir/tests/16111/%D8%A8%D9%86-%D8%AA%D9%86
لطفا قسمت بعدی را بزار