10 اسلاید چند گزینه ای توسط: A.M.M انتشار: 4 سال پیش 1,116 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
این قسمت رو با کمک از نظراتتون نوشتم اگه نظر بدید قسمت های دیگه رو هم مینویسم و هر انتقادی داشتید بگید تا من به داستان اضافه یا کم کنم . باتشکر???
تیم اومد و من رو برد تو خونه اش ، خونه اش خیلی بزرگ بود و به من گفت که بشینم روی مبل منم نشستم و خودش هم روی مبل روبه رویی نشست و گفت چی شده که انقدر تو ناراحتی و داشتی آکومایی میشدی؟
منم اومدم بپیچونمش و بحث رو عوض کنم خیلی پافشاری کرد ولی من چیزی نگفتم و یهو احساس کردم یه صدایی شنیدم بعد از تیم پرسیدم تو چیزی نشنیدی پشت سرش رو خاروند و گفت نه ولی از قیافه اش ضایع بود که یه چیزی هستش که نمیخواد بگه . بعدش یه بار دیگه صدای یه خنده شنیدم و رفتم پشت مبل رو نگاه کردم که یهو
دیدم یه بچه کوامی پشت مبله . بعد تیم وقتی کوامی رو دید گفت که جیمی تو مگه تو جیبم نبودی یهویی چرا اینجا پیدات شد؟ بعد بهش گفتم این چیه یا کیه؟ ادامه از زبان تیم . گفتم مرینت تو نباید انقدر زود میفهمیدی ولی من همکار جدید تو و کت نوایر یعنی فلشم و این کوامی منه.
مرینت خیلی تعجب کرده بود ولی من براش توضیح دادم که وقتی یه کوامی با یه کوامی دیگه ازدواج کنه از ترکیب اون دو تا کوامی یه کوامی و یه میراکلس به وجود میاد که به صورت اتفاقی اون موقع که من بچه بودم و گم شده بودم به من داده شد
مرینت گفت از ازدواج کدوم کوامی ها بوده گفتم تیکی و پلگ حیلی بیشتر تعجب کرد. بعد بهش گفتم که میدونم تو لیدی باگی و میدونم کت نوایر یا هاک ماث کیه یهویی تیکی اومد بیرون و به جیمی نگاه کرد تقریبا شکل تیکی بود قرمز هم بود و یهویی تیکی رفت و جیمی رو بغل کرد . معلوم بود خیلی خوشحال شده که بچه اش رو دیده . و به مرینت گفتم این راز رو باید مثل راز خودت نگه داری گفت باشه به من قول داد.
بعد جیمی اومد و به مرینت گفت خیلی خوشحالم که شما رو میبینم . آقای تیم همیشه از شما یعنی خواهرشون خیلی تعریف میکرد. من گفتم جیمی تو چرا انقدر ضایع بازی در میاری امشب و مجبور شدم تمام ماجرا رو به مرینت بگم که من برادر اونم گفتم و ادامه از زبان مرینت:
من گفتم پس من برادر داشتم فکر میکردم تک فرزندم و یهو اون روز که از مادر پدرش پرسید تیم رو میشناسید رو یادش افتاد به خاطر همین انقدر دست پاچه شدن چون نمیخواستن این خبر رو یه دفعه به من بدن. بعد تیم گفت :بریم سراغ اصل مطلب ادامه از زبان جیم
جیم گفت ولی نمیدونستم تو عاشق آدرینی مرینت گفت تت...وو...ا...ییی..نو از کجا میدونی ؟ بهش گفتم من از قدرتم استفاده نکردم تا اینو بفهمم چون طرز نگاهت بهش ، طرز برخورد تو با اون یا اصلا طرز حرف زدن تو با اون مثل یه عاشقه . هر کسی بود اینو میفهمید آدرین چجوری نفهمید. از قیافه مرینت معلوم بود خیلی خجالت کشیده و ناراحت شده
بهش گفتم شاید این آرومت کنه ، آدرین عاشق کاگامی نیست بعد اون گفت چی پس عاشق کیه؟من گفتم شرمنده این یه رازه ولی یه روز اینو بهت میگم. مرینت خیلی از این حرف من خوشحال شد و خیلی از من تشکر کرد. ادامه از زبان مرینت
من از این حرف تیم خیلی خوشحال شدم چون هم میتونه آینده رو ببینه هم دوست نزدیک آدرینه . بعد یه نفس آرومی کشیدم دیدم خیلی دیر شده ساعتو دیدم ، دیدم ساعت 12 شبه و بعد به گوشیم نگاه کردم دیدم پدر و مادرم هفت بار بهم زنگ زدن بعد من بهشون زنگ زدم و گفتم من پیش برادرم هستم بعد گفتن پس فهمیدی ؟ منم گفتم آره الان میام خونه تا این حرف رو زدم تیم گفت اصلا اجازه نمیدم این وقت شب تنهایی بری خونه بعد گفت از شانس بدت امشب راننده شخصی ام رفته مرخصی امشب رو تو خونه من بمون من یه اتاق بهت میدم این خونه به این بزرگی کلی اتاق داره و من به مادر و پدرم گفتم و اونا هم قبول کردن و بعد تیم من رو تا اتاقم همراهی کرد و خودش هم رفت به اتاق خودش. من رفتم تو از شدت خستگی پریدم رو تخت و دیدم تختش چقدر نرمه خیلی خوبه که این موقع شب برادرم نذاشت تنها برم چون خیلی خسته ام و خیابان ها شب خیلی خطرناکه. بعد دیدم تیکی هم خیلی خوشحاله به تیکی گفتم به خاطر دیدن پسرت خوشحالی؟ گفت آره مرینت دارم از حوشحالی پر در میارم. بعد یهو یکی در زد گفتم بفرمایید تیم بود گفت یه اتاق دارم مخصوص کوامی با تخت های کوچیک اگه تیکی دلش بخواد میتونه شب رو پیش پسرش بمونه تیکی از من اجازه گرفت و منم گفتم باشه بوسیدمش و فرستادمش و تیم به من گفت شب بخیر و رفت منم سریع خوابم برد ادامه از نگاه تیم:تیکی رو رسوندم پیش پسرش و جیمی خیلی خوشحال شد و رفتم رو تختم افتادم و تو دلم گفتم امروز روز معرکه ای بود هم خواهرم تونست امشب اینجا بمونه و هم جیمی مادرش رو دید و پیش مادرش خوابید منم برق ها رو خاموش کردم و آروم آروم خوابم برد. لطفا نظرات فراموش نشه و خدانگهدار ???.
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
پاسخ نامه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
حتما از نظراتتون در قسمت های بعدی استفاده میکنم و برای رسوندن آدرین و مرینت به هم یه پلن یا نقشه خیلی خوبی ریختم اگه ازم حمایت کنید بقیه رو هم مینویسم
خیلی از نظراتتون ممنونم و از همین حالا شروع به نوشتن قسمت ۶ میکنم و از نظراتتون ممنونم???
خیلی قشنگ و عالی
سوال ۱۰ رو خیلی طولانی نوشتم امیدوارم تا آخر بخونید و لذت ببرید و من از نظراتتون برای نوشتن این داستان خیلی کمک گرفتم اگه باز هم نظر بدید پارت ۶ رو هم مینویسم و فلش یه ابر فهرمانه که میراکلس داره و من خودم ساختمش پس این فلش فرق داره با فلشDC میتونستم یه اسم دیگه هم روش بزارم ولی به خاطر رنگ و سرعتش اسمش فلش شده