
خب سلام ب تست من خوش اومدی خب این داستان درباره ی آ/ت هست ک توی یه تیم مافیای هستش و از اونجایی ک جیمین به نظر اون ها یک نفر رو بی دلیل کشته قراره که آ/ت بره و جیمین رو بکشه پس برای بیش تر فهمیدن بیشتر ببینید🙂❤
بخش ۱ _مامان بسه بخاطر علایقم نمیتونی منو بندازی بیرون! _دختره ی گیس بریده همین الان از خونم گمشو بیرون _پوف خیلی خب هر چی بعد از امروز دیگه پامو توی اون خراب شده نمیزارم. چرا مادرم باید بخاطر اون شوهر مسقرش باهام جنگ کنه باورم نمیشه منو انداخت بیرون..... *یه گوشه نشستم و به گریه کردن ادامه دادم اون لحظه بود ک اون پسره اومد و سیم جینم کرد _چیزی شده؟ _آم نه چیز مهمی نیست _اگه چیز مهمی نبود که بخاطرش گریه نمیکردی _آره خب مامانم منو انداخت بیرون _کمک نمیخوای؟ _نه ممنونم خب من اونروز با یه تیم مافیا هم آشنا شدم و قرار شد به یه شرط بهم سر پناه بدن به شرط اینکه برم و جیمین شی رو بکشم و شمارش رو به من دادن تا ببرمش بیرون و بکشم میدونی توی اون لحظه تنها چیزی که برام مهم بود سر پناه بود پس قبول کردم منظورم اینه که من حتی جیمین شی رو نمیشناسم چرا باید برام مهم باشه!
بخش ۲ خب شماره جیمین که گرفته بودم رو توی گوشیم سیو کردم و بهش پیام دادم _سلام شما جیمین شی هستید؟ _بله خودم هستم شما کی هستید؟ _من آ/ت هستم باید ببینمت _آم اوکی خب کی؟ و چرا؟ و چرا همینجا نمیگید!؟ _کار مهمی دارم خواهشا نپرسین جیمین شی و اینکه میتونم جیمین صداتون کنم؟ _نه _آم اوکی ببخشید _نه نترسید داشتم شوخی میکردم 😂 البته که میتونین _خیلی خوب ساعت (رندوم) توی مکان (رندوم) میبینمتون _منم همینطور
بخش ۳ ساعت ملاقات _ای واییییی _اه پس کی میاد _این همون اوپاس ک میخواس بهم کمک کنه و اینکه دقت نکرده بودم چقدر هاته وای اینو چجوری بکشمممم _آهان اونجایی! _ام سلام *سرخ شدم _(همین الان با این دختره اشنا شدم ولی چقدر هاته) _خب چرا میخواستی منو ببینی؟ _ام ام من میخواستم تو شرکت پارک کار کنم _خب چرا به اوپراطور ها نگفتین _میخواستم حضوری بگم _آم اوکی پس فردا ساعت ۸ صبح سر کار باشید _اوکی پس میبینمتون _ام میخواید شما رو مهمون من باشید؟ 😅 _البته بعد از شام ازم خواست که برسونتم اما من قبول نکردم _میخواید برسونم تون _نه ریٔیس _ام میشه اینجوری صدام نکنین؟ _خیلی خب و بعد اومدم و از خستگی داشتم میمردم و افتادم رو تخت 😂
بخش ۴ فردا سر کار خب من رفتم و به جیمین اطلاعاتم رو دادم و بعد هم اونا منو قبول کردن _btwٖ۱ چقد به موقع اومدی تا حالا کارمندی نداشتم ک به موقع بیاد منم عین این خودشیرینا برگشتم گفتم:من همیشه اینجوری عم _دختر خوب (واییی چرا اینو گفتم شت) _آممممم *سرخ شدم _منظورتون کارمند خوبه دیگه نه؟ 😅 _بله بله همون 😅 منم رفتم سر کار Btw=راستی
بخش ۵ کثافت توی سرکار _چطوری خوشگله _ودف _دوس داری باهم یه قهوه بزنیم؟ _برو اونور *بهم نزدیک تر شد _آیششششش *همون لحظه جیمین مث قهرمان ها اومد _هوی آقای چون وو آن شما کاری برای انجام ندارید _ببخشید جناب جیمین شی _و btw اون دختر به کسی تعلق داره و تو اخراجی _واقعا معذرت میخوامممممم _کافیه! منم خیلی خوشم اومد ک کراشم اومد و اون عوضی رو اخراج کرد دمن الان گفتم کراشم 😗😂 _خوبی؟ _بله ولی منظورتون از به کسی تعلق داره چی بود _آیش هیچی فقط میخواستم گم شه _آهان ممنونم
خب امیدوارم خوشتون اومده باشه برای پارت دو لایک کنید و بگید اگه مشکلی داره درستش کنم 😄🍧✨
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (2)