این قسمت خیلی چیز ها فاش میشه ?
گذشته:?? سرم خیلی درد میکرد با سرن دستم را گرفتم همچی تار بود یک صدایی گفت مرینت خوبی صدای ادرین بود تیکی گفت مرینتتتتتتتتتتت تا اینکه همچی واضح شد ادرین کنارم بود با پلگ و تیکی داخل یک اتاق تاریک گفتم چه خبر شده پلگ گفت استاد.......استاد.....ف........ یهو یک حباب از دهن پلگ بیرون امد گفتم چی شد تیکی گفت ما کیوآمی ها هیچوقت چیزی صاحبمان نمی داند را نمی توانیم بگیم مخصوصا درباره اس...تا... ایندفعه حباب از دهان تیکی امد بلند شدیم و اما در فلزی یاز شد اون....اون
13 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
جالب بود ولی کوتاه بود و قسمت بعد رو سریع بفرست