10 اسلاید امتیازی توسط: مرینت انتشار: 4 سال پیش 1,046 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام اینم تست ۲ حتما خوشتون میاد و رمانتیکه و این تست.?
من گفتم واییی و فرار کردم. الیا گفت مرینت کی میخوای احساس خودتو به ادرین بگی؟ ادرین یهو اومد بیرون اونا رو دید و زود قایم شد و گوش داد ببینه چه خبره؟ من گفتم الیا نمیتونم اگه بگم عاشق ادرینم ممکنه کسه دیگه ای رو دوست داشته باشه و من رو رد کنه و ازم متنفر بشه الیا ادرین رو دید و بهش ۱ چشمک زد. ادرین هم پوزخند زد.
ادرین هم که فهمید مرینت دوسش داره میاد دست مرینت رو میگیره از زبون ادرین: من دست مرینت رو گرفتم و بردمش ۱ جای خلوت و بهش میگه مرینت میدونم منو دوست داری خب راستش... منم عاشقت بودم. مرینت دست و پاش شل میشه و گونه هاش سرخ میشه. غیافه مرینت? غیافه من? من سریع دستش رو گرفتم و بغلش کردم مرینت داشت تو بغلم آب میشد.من سریع اومد ولش کردم اما هنوز دستاشو گرفته بودم. خودمو بهش چسبوندم و گونش رو بوسیدم مرینت زود خودش رو جمع جور کردم جدی شد دست ادرین رو محکم گرفت خودش رو بهش چسبوند و بوسید لبش رو? ادرین کلی دنیا رو فراموش کردگ
مرینت که کامل سرخ شده بود منم همینطور تمام کردیم و به مرینت گفتم فردا بیا خونه ما از اون موقع دیگه همش تو فکر بوسه بودم?
فردا مرینت رفت خونه ادرین. ناتالی گفت بفرمایید گابریل رفته بود مسافرت تو نیویورک و معجزه گرش رو نبرده بود چون اونجا دیگه لیدی باگ و کت نوار نبودن مرینت رفت داخل و ناتالی مرینت رو به اتاق ادرین راهنمایی کرد من تا مرینت رو دیدم خودم رو جمع و جور کردم و گفتم مرینت باید ۱ رازی بهت بگم میتونم بهت اعتماد کنم؟ مرینت گفت البته. ادرین گفت پلگ پنجه ها داخل...
مرینت کت نوار رو دید? گفت تو تو... کت نوار بودی؟ من گفتم اره و همش عاشق لیدی باگ بودم اما لیدی باگ منو رد میکرد بخاطر این عاشق تو شدم. مرینت گفت اشتباه نکن ادرین لیدی عاشقته. من گفتم از کجا میدونی؟ مرینت گفت چون چون.. من لیدی باگ هستم و گفت تیکی خال ها روشن من گیج شدم و گفتم باورم نمیشه من عاشق کسی بودم که عاشق منه؟ ادامه از زبون مرینت.
من رفتم و دست کت نوار رو گرفتم و باهم رفتیم بالای یکی از بالای پشت بوم ها. من دستش رو هنوز گرفته بودم و خودم رو بهش چسبوندم و اروم لب خودم رو به لبش نزدیک گردم و بوسیدمش. من و کت نوار سرخ شده بودیم.?
از زبون کت نوار من و لیدی باگ داشتیم همو میبوسیدیم که اروم عقب عقب رفتم و افتادم و گفتم ننننننننههههههه. و لیدی باگ یویوش رو پرت کرد و منو گرفت من گفتم ممنون بانوی من. لیدی باگ گفت خواهش عشقم سرخ شده بودم لیدی باگ برای اولین بار بهم گفت عشقم?سریع رفتیم خونه مرینت و هر دو به حالت عادی برگشتیم و من گفتم مرینت ما نمیتونم با ارامش همو ببوسیم مرینت که سرخ شد گفت ام اره. رفتیم تو بالکن مرینت گفت وای چه ظهر قشنگی. یهو یاد یک چیزی افتادم دستش رو گرفتم و رفتیم تو اتاق و بغلش کردم و لبم رو به لبش چسبوندم و حدود ۱ ساعت همو بوسیدیم مرینت گفت شب شده نمیخوای بری خونه ؟ ادرین گفت الان به ناتالی میام میدم امشب اینجا میمونم. مرینت گفت چیییییی؟ من گفتم خب میخوام زیاد باهات وقت بگذرونم برو به مامان و بابات بگو مرینت رفت و گفت اومد و گفت قبول کردن اما تو امشب کجا میخوابی؟ من گفتم پیش تو? مرینت سرخ شد گفت با... با... شه...... دست و پای مرینت شل بود. مرینت امشب زود خوابید منم رفتم رو تختش نشستم بغلش کردم و خوابیدم پیشش. از زبون مرینت: صبح بود و وقتی بیدار شدم دیدم ادرین بغلم کرده اب شدم ولی بعو خودم رو جمع و جور کردم و منم بغلش کردم و لبش رو بوسیدم و خوابیدم. از زبون ادرین صبح بود مرینت هم بیدار بود بخاطر اینکه خجالت نکشه زیر چشمی نگاه کردم و دیدم لبم رو بوسید خوابید تو دلم گفتم این بهترین کسی هست که تو دنیا عاشقش شدم و وقتی مرینت خوابید لبش رو بوسیدم خودم و خوابیدم همونجور که داشتم میخوابیدم لبش رو هم میبوسیدم!!! از زبون مرینت بیدار شدم دیدم منو ادرین داریم همون میبوسیم! سریع دست خودم نبود افتادم! ادرین بیدار شد و گفت چیزی شده؟ از زبون ادرین: مرینت گفت نه چیزی نشده!م مرینت اروم رفت تو کمد لباسی که همیشه تو خونه میپوشید رو پوشید(همونی که با شلوار کوتاه میپوشید و شکمش بیرون بود?) من و مرینت سرخ شده بودیم من گفتم مرینت مرینت... میگم امروز میای برج ایفل؟ مرینت گفت حتما. من و مرینت رفتیم پایین مامان مرینت گفت مرینت خوش گذشت؟ مرینت گفت اره مامان. من گفتم سلام خانم دوپن. بعد اقای دوپن گفت سلام ادرین خوشحالیم که اینجایی! من و مرینت صبحانه خوردیم و رفتیم بیرون. الیا و نینو دیر کرده بودن ما هم از فرصت استفاده کردیم و پیش هم نشستیم الیا و نینو اومدن و گفتند مرینت چرا یهو گفت اوه پس که این طور نینو گفت جریان چیه؟ الیا گفت من به ادرین گفتم مرینت دوستش داره ادرین هم رفته به مرینت گفته و همه ماجرا رو بهش گفت نینو گفت اهان. من به مرینت گفتم که یادت نره بعد مدرسه قرار. مرینت گفت باشه یادم میمونه.
بعد مدرسه من و مرینت تبدیل شدیم و رفتیم برج ایفل. مرینت گفت بله چیزی شده؟ ادرین گفت نه چیزی نشده فقط خواستم بگم حالا که عاشق هم شدیم میشه ۱ چیزی بهت بگم؟ مرینت گفت حتما بگو. گفت بیا بریم خونه بخریم و باهم زندگی کنیم? مرینت گفت من موافقم اما به نظرت زود نیست؟ من گفت نه اصلا زود نیست مرینت گفت باشه و به حالت عادی برگشتیم و رفتیم این قضیه رو به والدین گفتیم و قبول کردند اما ناتالی گفت که پدرش کشته شده? ادرین کمی ناراحت شد اما بعد خوش حال و گفت حالا که مرینت رو دارم هیچی برام مهم نیست و خونه خریدیم و وسایل خونه رو سریع سریع بردیم و منو مرینت با هم زندگی کردیم از زبون مرینت منو ادرین با هم زندگی کردیم و خونه خیلی بزرگی خریدیم من خیلی سرخ شده بودم و گفتم ادرین خوش حالم که باهات زندگی میکنم ادرین سرخ شد و گفت منم همینطور و منو ادرین بعد از ۴ سال با هم زندگی کردن که ۲۰ سالمون شده ادرین گفت مرینت کی میخوای تخت ۲ نفره بگیریم؟ من سرخ شدم و گفت همین الان! تخت قبل رو پس دادیم و تخت ۲ نفره گرفتیم برای اولین بار روی تخت ۲ نفره خوابیدیم من که زود تر از ادرین خوابیدم مثل همیشه. ادامه از زبون ادرین: من رفتم پیش مرینت و بغلش کردم و گفتم چرا لباس خواب نپوشیدی؟ مرینت خواب بود بیدارش کردم دید که دستاش درد میکنه چاره نداشت بگه من کمکش کنم من سرخ شده بودم مرینت هم همینطور. من اروم لباسش رو دراوردم و لباس خواب رو تنش کردم شلوار رو خودش پوشید. مرینت کاملا سرخ بود کاملا.منم همینطور من گفتم مرینت دستات دست های مرینت داشت خون میومد من و مرینت سریع رفتیم بیمارستان گفتن حالش خوبه اما دستاش.. من گفتم چی؟ گفت دستاش زخمی شده باید برای ۱ سال روی دیتاش فشار نیاره گفتم خدا رو شکر زندست اون رو با ویلچر اوردن و بغلش کردم و گفتم خوشحالم که حالت خوبه. من رو بردم خونه و بغلش کردم و گذاشتمش رو تخت و خودم هم خوابیدم وبغلش کردم گفت لباس هام. گفتم راستی لباس هات رو کامل نپوشیدیردیگه مجبور شدم خودم کامل لباس هاش رو بپوشونم? مرینت و من سرخ شدیم منم لباس خوا تنم بود و کرفتیم خوابیدیم تو بغل هم. ۱ روز تیکی و پلگ اومدن بیرون تیکی و پلگ که هنوز مثل قبل بودن با هم قرار گذاشتن و عاشق هم شدن. این داستان ادامه دارد...
ممنون که این تست رو خوندین.
نظر فراموش نشه و این قسمت رمانتیک بود.
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
عالی من تا حالا انقدر عاشقانه ندیده بودم عاشقانه ترش کن
عالی عالی 👌🏻👌🏻
به نظرت زیادی همو نبوسیدن؟😂
عالی
عالی ولی برره از بهاره کپی کردی
عالییییی اما چرا دست مرینت خون اومد
لطفا این تست رو با لینک اشتراک گذاری کنید
مرسی الان ۳ رو میزارم از دست مرینت خون اومد رو میفهمید چرا تو ۳
عالی ولی یه سوال چرا از دست مرینت خون اومد؟
تو پارت ۳ میفهمی