
خب این هم پارت دوم امیدوارم دوست داشته باشین.
امروز حرکت کردیم به سمت کره ، منو سُهیون خیلی خوشحال بودیم که دوباره میتونیم با پول زیادی که داریم به کنسرت بی تی اس بریم و بایستمونو ببینیم . توی پرواز همه چیز عادی بود ولی وقتی پیاده شدیم متوجه هفت نفر شدم که دارن به سمت پرواز بعدی برا آمریکا حرکت میکنن اول فکر کردم خیالاتی شدم اما بعد دیدم که واقعا اونا بی تی اسن ولی چون منو سهیون همیشه دوست داشتیم جدی و ارمی های باوقاری باشیم
جلو نرفتیم و همون جا نگاه بهشون انداختیم دورشونو پر از طرفدار و عکاس و خبر نگار گرفته بودن و نمیشد سوزن انداخت وقتی بیشتر دقت کردم دیدم که یه دختر با تیپ خوشگل دقیقا کنار تهیونگ راه میره اول فکر کردم سسانگ فنه ولی بعد دیدم که تهیونگ هم باهاش صحبت میکنه ناراحت شدم ولی به روی خودم نیاوردم.
چون مطمئن بودم که تهیونگ ادمی نیست که سریع اقدامی برای ازدواج یا قرار بزاره . رفتیم هتل و لیستی که مربوط به اتاق رزرو شده بود رو پر کردیم و رفتیم به اتاقمون . عصر اون روزو گشتیم بیرون برا خودمون و لذت بردیم و من که خیلی عاشق ساحل بودم به سهیون گفتم بیا بریم بوسان تا از دریای اونجا لذت ببریم اونم گفت که باش
خلاصه که اونروز خیلی معمولی گذشت ولی صحبت وی با اون دختره خیلی مرموز بود واسم و به سهیون راجبش چیزی نگفتم تا اینکه فردا رفتیم جیمین لند بخاطر سهیون و بعد رفتیم بی تی اس مال برا خودمون خرید و بعد از همه رفتیم هتل قبل از اینکه بریم سالن غذاخوری برا شام سریع زنگ زدم و بلیت کنسرت رو رزرو کردم و به خودم گفتم افرین این دفعه کارت خوب بود . همه چیز عالی که باشه یعنی ارامش قبل از طوفان ولی حیف ادم بدبخت که هیچیی نمیدونه از اینده.
بالاخره روز کنسرت رسید اینقدر ذوقق داشتم و خوشحال بودم که هیچیز رو نمیتونستم تصور کنم و فقط میخواستم عررر بزنم بابت دیدن بی تی اس . به سالن استیج که رفتیم با توجه به حرفای راهنما های خود استیج بلوتوث گوشیمونو روشن کردیم و خوشحال نشستیم اون شب استیج مثل یه اتیش بازی پر هیجان و پر از ترقه بازی های قشنگ بود که همراه صدای بهشتیه اعضا قشنگ تر هم میشد . یه سیری خوشحالی کردم و بعد رفتیم برا فن ساین اونجا خیلیی لحظه مرگ اوری بود چون من قرار بود بایستمو ببینم.
نشستمو منتظر بودمو ارمی ها رو تماشا میکردم تا اینکه نوبت به سهیون رسید بهش گفتم فایتینگ و منتظر بودم که نوبت خودمم برسه . چند دقیقه بعد: حالا لحظه ی موعود بود خیلی استرس وار رفتم جلو و از جین شروع کردم با همه صحبت میکردم و یه لحظه سرم رفت پایین تا امضای نامجونو ببینم که برم برا امضای جیمین ولی تا سرمو اوردم بالا دیدم تهیونگ داره با همون دختره صحبت میکنه و هی میخنده اما بعد دو ثانیه در اومد گفت :اوو ارمی میدونم ممکنه خیلی از دستم ناراحت بشین ولی انسان هیچ وقت نمیتونه احساسشو پنهان کنه، ایشون یانا دوست دختر من هستن که همه ی ارمیا با هم گفتن اوووووو بعضی ها هم غش کردن ولی من اون لحظه فقط سهیون رو دیدم که با تعجب کاملا تمام بهم نگاه میکرد و خودم که نگاه به تهیونگ کردم و واقعا نفهمیدم چی شد.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عر یانا ینی نیکوکارو نیکویی رسان
یه اسم اوستایی هم هست فک کنم
دختره ایرانیه ؟
ذهن بیکار😂😂
اووووو تو رفتی اسمشو پیدا کردی من از خودم دراورده بودم فکر نمیکردم بری دنبالش 😱😱نه دختره کره ایه😏 ولی خودایی ممنون بابت اسم یانا
هوففففففففف من قش
این پارت گریه ی خودمم دراورد 😭✌️