این قسمت اخره اما نگران نباشید اصلاً غم انگیز نیست
فرد:«هنوز بهم یه بوس بدهکاری میدونی که.» سی سی:«خفه شو.» فرد:«سی سی لی درسته؟» سی سی:«تو از کجا میدونی؟» فرد:«ساده اس پدرت یه نقاش معروف شده.» سی سی:«چی؟ چرا اون چیزی بهم نگفت؟» فرد:«من برای این اینجا نیومدم اومدم اینجا چون میتونی به جای بوس بهم گوش بدی.» سی سی:«خب من دارم گوش میدم.» فرد:«نباید وسط حرفم بپری.» سی سی:«قبوله.» فرد:«من قدرتی دارم که میتونه به هر کسی صدمه بزنه اما این برای تو صدق نمیکنه و این باعث شده عاشقت بشم....» لی:«چی؟ ببخشید ادامه بده.» فرد:«من یه شیطانم که قدرت های تاریک داره این وحشتناکه من دود ه سیاه دارم که همه رو میکشه جز تو من یه بار عشق زندگیم رو کشتم بعد هم فرار کردم و دیگه هیچ وقت جریٔت عاشق شدن نداشتم حالا من میخوام ازت یه سوالی بپرسم.»
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
بازم اینطوری بساز لطفاً
محشررررررررررررررررررررررر
بودددددددددددددددددد
عالی بود