جانگ کوک در مدرسه ( پارت ۳ )

جانگ کوک : نه لازم نیست فقط الان بریم خونه من : اممممم باشه پاشو بلخره رسیدیم وقتی وارد خونه شدم چشمام درد گرفت 😐 خیلی خوشگل بودددددد 😩 جانگ کوک : من میرم حموم ... راحت باش من : 😊 باشه جانگ کوک : 😍 من : 😳 خب دیگه برو اینجوری نگا نکن 😳 جانگ کوک : اخه از صورت خوشگلت نمیتونم چشم ور دارم 😍 من : ولی فعلاً با این کار داری خجالتم میدی

بلخره رفت رفتم نشستم روی مبل که یهو

تهیونگ پیام داد : سلام من : سلام ... بله ؟ تهیونگ : خبببببب میای بریم بیرون ؟ من : چییی ؟ تهیونگ : خب بریم بیرون دیگه 😐 من : نمیشه الان کار دارم تهیونگ : اممممم باشه 😥 من : ناراحت شدی ؟ تهیونگ : نه 🙂 من : ببخشید ولی من فقط میخوام دوست معمولیت باشم پس لطفاً دست از این کارات بردار 🙂 تهیونگ : ولی اخه من تورو دوست دارم ☹ من : خب دخترای خشگل دیگه ای هم هستن چرا فقط من ؟ که جانگ کوک : جیا میشه حولم رو بدی ؟ من : ا...اره الان رفتم حولش رو اوردم و دادم بهش وقتی پوشیده بود کل بدنش معلون شده ( منظورم بدنش و سیس پک بود ) بود 😳📢 من سعی میکردم بهش نگاه نکنم جانگ کوک : چرا بهم نگاه نمیکنی ؟ من : خب ... چیزه .... جانگ کوک : اها 😂 باشه میبندمش من 😂 من : 😊

جانگ کوک : جیا ببخشید که امروز کلاس نرفتی به خاطر من من : نه تو مهم تری الان 🙂 جانگ کوک : خب راجب تهیونگ بگو : دیگه چیا گفته من : امممم 😳 جانگ کوک : گفته بهم نگی ؟ من : نه 🤐 جانگ کوک : کاری که باهات نکرده 🤨 من : نه جانگ کوک : باشههههههه 😌 حالا که نمیگی ... من : بخدا کاری نکرد فقط همونی که بهت گفتم

بعد رفت یه غذایی درست کنه که گفت ای بابا این پسر هم که نیومد 😒 من : کدوم پسرررررر ؟ جانگ کوک : میبینی 😁 من : 🧐 بعد که وسط غذا خوردن بودیم یهو در خونه باز شد و یه پسر خوشتیپ و خفن اومد من بلند شدم و تعظیم کردم و اومد نشست من : سلام اون : سلام ... جانگ کوک نمیخوای معرفی کنی ؟ جانگ کوک : خببببب 😁 ایشونگ نام جیا / جیا هست همکلاسی و دوست دخترم من : چ...چی 😳 جانگ کوک : مگه نیستی من : بله درسته 😳 جانگ کوک : و ایشون هم خونه ای من شوگا هست من : خوشبختم شوگا : همچنین 🙂 بعد برای اونم غذا اورد و خوردیم

لایک و کامنت فراموش نشهههههه💋