سلام سلام خوشلای خودم. من همون سمانه، مانلی گوجه سبزی بیدم که خودتون دونسته بیدین یا شایدم ندونسته بیدین. اینجا اکانت میرلکسه بید. یه داستان باحال آورده بیدم به اسم بانوی خفته.خیلی دوستش داشته بیدم،خونیده بیدین و نظر بیدن و لایک بیدن تا بعدی هم گذاشته بید.༺وجی: ولش کنین تو فاز برره است༻خفه بید،برید خونیده بید.بای بید
شاه تام و ملکه سابین به مناسبت ورود عضو جدید خانواده شان،مرینت،جشنی بزرگ ترتیب دادند و خاص و عام را دعوت کردند.روی میز ها جام های نقره چیده شده بود.همه جا زینت بخشیده شده بود.سابین،دوستان قدیمی اش همان انسان های حیوان نما رینارد،لیدی بی و گرل باگ را دعوت کرده بود تا هرکدام برای فرزندشان آرزویی کنند.همه شاد و خوشحال بودند.سابین مرینت را لحظه ای از خود دور نمیساخت.نوبت آرزوی دوستان آ نورا از راه رسید.رینا رد،برای مرینت چهره ای زیبا آرزو کرد.لیدی بی،اخلاق نیکو و تا گرل باگ حواست لب بزند،در با شتاب باز شد و ولپینا پری شیطانی وارد شد.قهقه ای شیطانی سر داد و گفت:«منو دعوت نمیکنید؟خب باشه منم طلسم مرگ تو روز تولد هجده سالگیش توسط دوک نخ ریسی رو براش ارزو میکنم» و بعد با قهقه ای شیطانی رفت.آ نورا مرینت را در آغوش خود حبس کرده بود.گرل باگ آرزو کرد که مرینت،با بوسه عشق حقیقی بیدار شود.از آن روز به بعد شاه تام،تمام دوک های نخ ریسی را سوزاند تا اینکه....
تا اینکه پرنسس ۱۲ ساله شد: از زبان عروس گلم مری: سلام. من مرینتم. یه دختر غیر عادی! اینا سعی میکنن مخفی کنن که من طلسم شدم😐ولی خودم میدونم.نیاز نیست دروغ بگن.والا.اینا بزور منو به نامزدی لوکا دراوردن.لوکا خیلی مهربونه،اما منو دوست نداره.یه دختر روستایی به اسم کاگامی تسورگی رو دوست.داره،پدرش توی یکی از سفر های تجاریش لوکا رو به ژاپن برده و اونا عاشق هم میشن.از جایی که کاگامی یه دختر خدمتکار بوده،دوست پدرم یا همون پدر لوکا اونو میخره و میشه خدمتکار اونا.اما لوکا عاشق کاگامیه.منو لوکا وقتی شش سالمون بود همه باهم وقت میگذروندیم و الانم فکر میکنن عاشق همیم!
من عاشق یه کس دیگم! اسمش آدرینه، آپرین آگراست پسر ارشد خانواده آگراست، اونا سر و شاخ نیستن، اما....... خب کشاورزن.! چه اشکالی داره،؟ من شب ها از قصر فرار میکنم و سوار اسبم تیکی میشم و به روستای آگراست ها میرم. منو و آلیا و آدرین تا صبح با هم وقت میگذرونیم. خیلی خوش میگذره. عشق منو آدرین دو طرفه هست. اما..... من طلسم شدم! تو ۱۸ سالگیم توسط دوک نخ ریسی میمیرم! اون بدون من.... میتونه!؟
از زبان پسر خلم آدرین: سلام. من آدرین آگراستم. پسر ارشد خونواده کشاورز آگراست. من یه خواهر به اسم آلیا دارم. اون خیلی مهربونه. پدرم گابریل آگراسته. اون دوتا زن داره! سمانه، که ایرانیه و مادر آلیاستʚخو چیه؟ نمت خودم نیارم تو داستانɞ، و امیلی مادر بنده! سمانه خیلی مهربونه. اون ادعا داره از یه بُعد ده اومده! ولی من باور ندارم. یه هر حال، اون ۵ سال ازما بزرگتره و همیشه هوامونو داره. تنها دلیل نفس کشیدن من مرینته. اون پرنسسه. خیلی زیباست، شیطونه، چشمای دریایی و گیسوانی به رنگ شب دارد و دلرباست... عشق نا دو طرفه است، اما همیشه یه چیزی رو ازم مخفی میکنه، اما چی؟
تو این ۶ سال اتفاقی نمیوفته. ۶ سال بعد مری ۱۷ سالشه! اوکی؟ از زبان مری ناناسم: فردا تولد ۱۸ سالگیمه. بابام از وجود نداشت دوک ها مژمئن شده. مثلا من نامزد تاجر بزرگم.(آدا در میاره!) این کارا در شان یک پرنسس نیست. شیطونی نکون! ندو! مرتب باش. اقاااااااا من نوموخوام پلنسس باشم. نوموخوام. از روی پله سر میخورم. ناتال اخمی میکنه و منم زبون در میارم. میرم برای اخرین بار عشقمو ببینم. با کاگامی میزنیم قدش یکم میحرفیم. عزیزم عاشق لوکا شده. ازش بای بای موتونوممممم و میرم. از لوکا هم بخاطر مهربونیاش. میرم سراغ آدرین. تو این سالا نزاشته بودم که...ببوسم. اما الان خودم پیشقدم شدم. ازش قول گرفتم که زنذکی کنه و سوار تی کی شدم و به جنگل رفتم تا با نیت. هم خداحافظی کنم که یهو یه دختر خوشگل جلون ظاهر شد....
کااااتتتت. اون دختر کی بود؟ چرا مری طلسم شده؟ برای فهمیدنش داستانم رو دنبال کنید. چالش=شیپ مورد علاقت؟ یعنی کیفیدید چ خودم اوردم تو داستان😐از چارلز عزیزم متشکرم که بهم ایده داد. ʚنویسنده تصلی زیبای خفتهɞالبته داستانم رمین تا اسمون باهاش فرق داره.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خب شب مرود علاقه من لیدیرنی هست یعنی لیدی باگ و آدرین
منم مریکت
می توووو
من عاشق لایلام😈🔪
منم😈
عععاااللیی بود ولی یکم غلط املایی داری اگه درست بشه داستانت عالی نر میشه
اگه تونستی ب تستام سر بزن
چشم روش کار میکنم😎
عالی بود ج چ ادرینت لوکمنیت نمیدونم اسمش چیه مریکت
آره منم ملیکتیم🤤
بعدیییییییییییییییییییی😄😄😄😃😃😃😃😃😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆
دنبالی
و شیپ مورده علاقم : ادریگامی و لوکانت 😁😁😀😀😍😍😍😍
الکی یه چیزی زر زدم من عاشق مریکت و لیدی نوار هستم 😍😍😍😍😍😍
آی نزدیک بود دمپایی بزنم تو سرت🐾🐞❤😁
عالی بود گلم
مرسی❤🐾🐞
عالیی بود 😍❤
پارت بعد لطفا
گذاشتم تو راهه