جیمین و دخترا (4)

سلام سلام اینم پارت جدید امیدوارم دوست داشته باشید😊💜

نمیدونم چرا ولی خیلی حسادت کردم و زود وارد اتاق شدم * سلام من اومدم دوتاشون : سلام باباییی * سلام، خوبین؟ عموهارو که اذیت نکردین رزا : نه * افرین، حالا بریم خونه رزا : نه نریم یه ذره هم اینجا باشیم، لطفاااا * باشه ، رزا توهم رقص باله بلدی؟ رزا : اره ولی خیلی دوسش ندارم ، من نینجا کاری رو دوست دارم😊 کوکی : میشه یکم برامون حرکت بزنی؟ رزا : من تازه میرم کلاسش خیلی بلد نیستم کوکی : باشه قبول ، پس دوتاتون باهم رقص باله برین هردوتاشون بلند شدن و شروع کردن به رقصیدن وسطای کار خوردن بهم دیگه و پخش زمین شدن، من و کوکی و وی سه تامون زدیم زیر خنده😂 کوکی : خب دیگه حالا ماهم باید تمرین کنیم رزا : پس ماهم ادای شمارو درمیاریم * باشه ولی عقب وایسین که بهتون نخوریم دوتاشون : باشه

یه چند ساعتی میشد که غرق تمرین کردن بودم و حواسم به دخترا نبود، برگشتم ببینم دارن چیکار میکنن، دیدم دارن دوتایی بدون سر و صدا باهم بازی میکنن، خیلی کیوت شده بودن، بدون اینکه بفهمن گوشیم رو دراوردم و ازشون فیلم گرفتم. . . * مرسی پسرا برای امروز وی : خواهش وظیفه بود، فردا چیکار می کنی؟ * نمیدونم جایی رو ندارم بزارمشوم مجبورم دوباره بیارمشون اینجا وی : ولی فردا می خوایم برای ضبط موزیک ویدیو خارج شهر بریم * اوفف اصلا یادم نبود، چیکار کنم حالا کوکی : حالا بیاین بریم فردا یه فکری میکنیم

لونا امروز هم تموم شد امیدوارم فردا هم بتونه خوب کنترل کنه. رفتم یه دوش گرفتم و اومدم که بخوابم تازه یادم اومد دخترا فردا سه تا کلاس دارن، سریع گوشیم رو در اوردم و به جیمین پیام دادم # سلام جیمین فردا دخترا سه تا کلاس دارن ساعتاشون اینان: ساعت 9تا10 صبح رقص باله ساعت 13 تا 15 کلاس پیانو ساعت 19 تا 20 هم کلاس تئاتر دارن  ادرس کلاس هارو هم فردا برات میفرستم که یاداوری هم برات بشه موفق باشی😊 پیامو براش ارسال کردم، دلم براش سوخت ولی حقشه☺ جیمین : وقتی رسیدیم خونه چون سه تامونم خیلی ورزش کرده بودیم خیس عرق بودم ، همه باهم رفتیم تو حموم.  وان حمومو پر کردم و رفتم سراغ دخترا ، خیلی مقاومت می کردن برای اینکه حموم نیان ولی من بظور بردمشون. رزی : بابا اب داغه رزا : بابا سوختم * ای بابا اینکه خوبه

بالاخره به دمایی رسید که اونا دوست داشتن😑 یهو شیطونیم گل کرد و دستمو پر از اب کردم و پاشیدم رو صورتشون رزی : بابااااااا رزا : حالا نوبت ما دوتاشون شروع کردن به اب پاشیدن * بسته دیگه زود بریم الان سرمامی خورین حوله هاشون رو پوشوندم و باهم از حموم در اومدیم * خب حالا باید موهاتون رو خشک کنم دوتاشون: نهههههههههه لطفااااا * نمیشه باید خشک کنم رزا : باشه ولی اروم کلاه رو از رو سرشون در اوردم و خشکم زد موهاشون فر بود، خودشم فر ریز ( عکس تست ) دهنم باز موند، چرا باید موهای اینا فر باشه، موهای منو لونا که صافه، حالا من چجوری اینارو شونه  کنم، فقط یه راهی به ذهنم رسید که فقط خشک کنم و شونه نکنم، اگه شونه هم نکنم گره میحوره، اوففففف لونا ببین با من چیکار کردی، تو فکر بودم که یهو چشمم به نرم کننده روی میز افتاد اهان همینه * خب اول از این میزنم بعدش شونه میکنم و بعدشم سشوار میکشم، خب اول کدومتون رزی : اول رزا رزا : نهههه اول رزی همینجوری داشتن دعوا میکردن که یهو به فکری به ذهنم رسید * اول رزا ، چون بزرگتره رزا : نههه * نه نداریم همین که گفتم نرم کننده رو برداشتم و زدم رو موهاش، خب تقریبا بلد بودم که چجوری شونه کنم به لطف این کار از گریمورام یاد گرفته بودم همین که اومدم شونه کنم جیغ رزا در اوند رزا : ایییی درد میکنه * منکه هنوز کاری نکردم رزا : میشه شونه نکنی فقط خشک کنی * نه اونجوری گره میخوره بدتر میشه رزا : لطفا بابا * نه یکم تحمل کن الان تموم میشه 2 ساعت بعد * اخی بالاخره تموم شد برای رزا رو یک ساعت پیش تموم کردم و الان هم برای رزی تموم شد، * بچه ها پاشین بریم لباس بپوشیم و بخوابیم دیدم صدایی ازشون نیومد رفتم نزدیک که دیدم دوتاشونم خوابیدن خیلی ناز شده بودن دلم نیومد بیدارشون کنم، اروم دوتاشونم گذاتم رو تختاشون و لباساشون رو پوشوندم. بعد از اینکه کارم تموم شد رفتم تو اتاقم که بخوابم دیدم به گوشیم پیام اومد ، پیام از طرف لونا بود ، چیییییییییی ، سه تا کلاسسس تو یه روز  مغزم هنگ کرد اصلا نمی تونستم قبول کنم ، اقا اصلا مگه اینا رباتن که این همه کلاس برن ، حالا من چه خاکی به سرم بریزم فردا هم ضبط داریم، اوفففف ایکاش لونا اینجا بود ، باید به لونا میگفتم که فردا برنامه دارم پس به لونا پیام دادم

ممنون که خوندین ببخشید کم شد این چند هفته خیلی امتحان دارم امیدوارم درک کنید😊💜

خب چالش : تو فنساین به اعضا چی میدین؟ خدا اون رو برسونه😭