10 اسلاید امتیازی توسط: Sina انتشار: 4 سال پیش 812 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
این پارت سوم داستانه.از استقبال گرمتون در پارت دو متشکریم.
از زبان مرینت
ینجا دیگه کجاست ؟ پیرمرد:اینجا معبد نگهبانان معجزه گر هاست.صدها جعبه معجزه گر در اینجا قرار داره.بعد به سمت یک در رفتیم، پیرمرد در رو باز کرد، باورم نمیشد یک روستا با خونه های چینی دیدم??.بعد وارد میدان مبارزه شدیم. یک نفر (که انگار داور مبارزه بود) قوانین مبارزه رد اعلام کرد.از زبان آدرین:ببخشید آقای داور میشه ما قدرت معجزه گر ققنوس رو بدونیم؟داور:البته،معجزه گر ققنوس یک معجزه گر خاصه و ۳قدرت داره.۱.اسیب ناپذیری ۲.افزایش نیروی فیزیکی ۳.وافزایش بسیار زیاد سرعت.
مبارزه شروع شد??.آدرین:فرصت دوم.مرینت : گردونه ی خوش شانسی.آدرین :یه شامپو؟؟? صاحب معجزه گر ققنوس سرعتش رو فعال کرد اومد معجزه گر کفشدوزک و زنبور رو برداشت.تا خواست معجزه گر های آدرین رو برداره اون از فرصت دوم استفاده کرد . بعد این که چند بار از فرصت دوم معجزه گر مار استفاده کرد ، فهمید بایدچیکار کنه.بعد وقتی دوباره برگشت به همون زمان سریع شامپو رو از مرینت گرفت و قبل از اینکه صاحب معجزه گر ققنوس حمله کنه شامپو رو ریخت رو زمین بعد صاحب معجزه گر ققنوس لیز خورد و ضربه شدیدی بهش وارد شد . بعد ملکه کفشدوزک(زنبور ملکه+دختر کفشدوزکی) اون رو با نیشش ثابت کرد و بعد معجزه گرش رو برداشت و بعدش از کفشدوزک معجزه آسا استفاده کرد تا همه چیز رو به حالت اول برگردونه?.
بعد معجزه گر ققنوس رو گرفتیم و به پاریس برگشتیم. از زبان گربه سیاه:وقتی رسیدیم رو برج ایفل دختر کفشدوزکی گفت:یادته وقتی نمیدونستم تو کی هستی بهت می گفتم عاشق یه پسر دیگه ام؟من تایید کردم وگفت اون تو بودی بعد همدیگرو بوسیدیم???و بعد هرکدوم به سمت خونه خودمون حرکت کردیم. فردا بعد از مدرسه آدرین دستمو گرفت و با آلیا و نینو و ایوان و میلن رفتیم تا باهم از از آندره بستنی بگیریم. آندره به ما بستنی هلو(سبز)و تمشک(آبی تیره)داد به رنگ چشمهای آدرین و موهای من. بعد که بستنیمون تموم شد آدرین منو رسوند خونه.از ماشین پیاده شدم و رفتم تو اتاقم.
از زبان آدرین
وقتی رفتم خونه پدرم گفت :کجا بودی?.اااا ، رفته بودم با دوستام بستنی بستنی بخورم?.گفت:دیگه بدون اجازه من تکرار نشه ، بعد رفتم تو اتاقم تا پیانو تمرین کنم که دخترکفشدوزکی و بانیکس رو دیدم.(البته دختر کفشدوزکی آینده)بعد بانیکس گفت :گربه سیاه ما به تو نیاز داریم، گربه سیاه آینده آسیب دیده و به این زودیا خوب نمیشه و مابه کمکت احتیاج داریم. گفتم باشه بعد وارد یک پرتال شدیم و کنار برج ایفل (در آینده) ظاهر شدیم .بعد منو پیش خودم بردن . آدرین آینده حلقشو بهم داد و گفت :چند تا قدرت جدید خواهی داشت. تبدیل شو تا بهت بگم چه قدرت هایی هستن.
بعد بهم یاد داد چجوری چوبمو شلاقی کنم و پنجه برندمو شلیک کنم.بهش گفتم این قابلیت ها در حلقه خودمم قابل اجرا هستند اون گفت بله ولی ازشون تا ۲۰ سالگیت استفاده نکن منم تایید کردم و بعد با دختر کفشدوزکی و بانیکس به جنگ او شرور رفتیم.بعد اینکه شکستش دادیم حلقه گربه سیاه آینده رو بهش پس دادم و بعد بانیکس خواست منو به زمان خودم برگردونه ولی دخر کفشدوزکی آینده قبلش من کشید کنار وگفت این نامه رو به مرینت زمان خودتون برسون و لطفا قبلش نخونش.بعد بانیکس منو به زمان خودم برگردوند.
نظارتتون رو کامنت کنید.
ببخشید جای هیجانی تموم کردم.
فردا منتظرتون هستیم
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
عالیه با اینکه من ۴ بار خوندمش بازم عالیه ممنون🙏🌹.
سلام . پارت چهارم منتشر شد.
سلام به همگی.اسم قسمت اول Teles of miraculous 1 نام داره.قیمت چهارم هم در حال
برسی هست
من سری اول شکارچیان ترول رو گذاشتم تا فردا یا پس فردا میاد و عاشقانه و اکشن و کمدی هست