وای خیلی غمگینه
از زبان آدرین: سرم داشت درد میگرفت نگام به مرینت افتاد بیهوش بود غرق خون تیر نزدیک قلبش بود سریع بلندش کردم و بدون توجه به بقیه به سمت بیمارستان رفتم .
از زبان الیا : آدرین مرینت رو برداشت و رفت لوکا لایلا رو کول کرد و گفت: منتظر چی هستین بریم دیگه
از زبان آدرین: توی بیمارستان همه به من نگاه میکردن توی حالت عادی بودم داد زدم : به چی نکاه میکنید دکتر کجاست؟
_ سلام آقای محترم من دکترم بله چی شده ؟
آدرین: همسرم نجات بدید
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
34 لایک
پارت بعد کوووووو😓😓😓
سلام به همه من برگشتم و فقط جلوی اسمم چند تا حروف گذاشتم داستان هم تا آخر گذاشتم تا فردا تموم میشه و میزنم بره توی لیست تا لذت ببرید من رو دنبال کنید و داستان جدیدم هم تو راهه
سلام به همه من برگشتم و فقط جلوی اسمم چند تا حروف گذاشتم داستان هم تا آخر گذاشتم تا فردا تموم میشه و میزنم بره توی لیست تا لذت ببرید من رو دنبال کنید و داستان جدیدم هم تو راهه
سلام مممنوننن
اخجوووننن یه داستان دیگهههه
اجی میشی؟؟
یسنا هستم ۱۲ ساله
ممنونمممممممممم
عالی پارت بعد را زود تر بزار 🙏🙏🙏
خدایا میدونم قبول شده فقط یکم عقل به ایشون جرمی توماس بده که زود فیلم و داستان رو بزارن
تو رو خدا زود تر بزار من گریم گرفته بدو پارت بعععععدددددیییییی
خدایا قبول شه خدایا قبول شههههههههههههه
عالی
واییییییییییی دارم میمیرم بعدی رو بزار
عععاااللیی بود