سلاممم این هم از پارت 3 شرمنده اگه دیر شد??? لطفا اگه قسمت های قبل رو نخوندید اول اونهارو بخونید❤?? داستان اونجایی تموم شد که ماتیلدا رفت داخل سالنی که تو دانشگاه بود و.....
دیدم که داخل سالن یه عالمه پسر هست،فکر کنم نزدیک صد تا پسر تو سالن بود? دو سه تا دختر هم بودند... مدیر گفت: بشین دختر جوان)) عادت داشت به من بگه دختر جوان البته اسم خوبی هم بود دوسش دارم?? رفتم و پیش یکی از دخترا نشستم و به دختر سلام کردم و گفتم: اسم من ماتیلداس،اسم شما چیه؟؟)) اون دختر گفت: سلام ماتیلدا اسم من امیلی هست، خوشحالم که میبینمت)) بعد هم لبخند زد?....
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
دوباره جای هیجانیش تموم شد و اینش خوبه چون ما مشتاقانه منتظر فصل بعدی میشیم
عالی بود
ممنون گلممممم???
البته لازمه اینو بگم که داستانم عاشقانه نیست فقط یکم هیجانیش کردم?????
????????
ممنونمممم???
ممنونم بابت نظرات عالیتون?????????
من واقعا با خوندنشون انرژی میگیرم❤❤????
خیلی خیلی ممنونم مطمئن باشید اگر داستان هایی که مینویسم خوبن بیش از 50 درصدش بخاطر نظرات زیبای شماست??????
خوشحال میشم با همتون دوست بشم مطمئن باشید دوستای خوبی میشیم باهم????