
امیدوارم خوشتون بیاد ♥️

میبل : اصلا نمیدونم داریم چیکار می کنیم ولی من عاشق این لباس ها شدم دیپر : حواستون رو جمع کنید ما داریم یواشکی میریم اونجا میبل : ما داریم کجا میریم 🤨 دیپر : جای خاصی نمیریم ،،،، فقط می خوایم یواشکی وارد خونه ی مایکل بشیم و اون کتابی که ازش حرف میزدم رو پیدا کنیم میبل : آهان حالا فهمیدم 😑 دیپر : چی رو فهمیدی 😐 میبل : تو دلت برای ماجراجویی تنگ شده و به این بهانه داری از فرصت استفاده می کنی 😐 دیپر : چی ! 🤨 من فقط می خوام اون کتاب رو بررسی کنم ،، برای تفریح نیومدم 😐 النا : اون چی گفت 🧐 جسیکا : فکر کنم گفت برای تفریح اومده اینجا ( جسیکا و النا دوست میبلن ) میبل : خب اوکی ولی چجوری وارد خونه بشیم دیپر : بیاید قلاب بگیریم
النا : پس من قلاب می گیرم 🙃 دیپر : نخیر تو نمی گیری 😐😐 النا : 🙁🙁 میبل : عهه دیپر ولش کن چیکارش داری ، النا تو قلاب بگیر عزیزم النا : باشه 🙂 ( النا قلاب می گیرد و دیپر ازش بالا می رود ) 3 ثانیه بعد النا : واای دیگه نمیتونم تحمل کنم 🥴 دیپر : تحمل کن 😐 النا : آخه نمی تونم 🥴😰 ( و دیپر روی زمین می افتد ) میبل : دیپر حالت خوبه ؟ دیپر : من می دونستم 😑 میبل : چی رو می دونستی دیپر : می دونستم نباید دوستات رو می آوردی اونا فقط دردسر درست می کنن 😐😐😑😑 میبل : هی آروم باش 🤨 دیپر : چطور می تونم آروم باشم ؟؟😐 هان ؟ میبل : شلوغش نکن مهم اینه که تو الان حالت خوبه دیپر : 😒😒 میبل : تو چِت شده از وقتی اومدیم خونه رفتارت تغییر کرده 🤨 دیپر : هیچم تغییر نکرده 😑 میبل : ببینم نکنه چون تو آبشار جاذبه نموندی ناراحتی🧐 دیپر : چی ! آخه برای چی باید ناراحت باشم میبل : چون نمی تونی با فورد کار کنی دیپر : چرت و پرت نگو ، این روزا یکم بی حوصلم همین ، وگرنه تغییری نکردم خیلی هم خوشحالم میبل : 😐😐 دیپر : حالا بیاید قلاب بگیریم تا دیر نشده

مایکل : صدبار بهت گفتم مامان ناهارم رو توی این پاکت ها نزار که مجبور بشم سرد بخورمش 😐😡 مامان مایکل : باشه عزیزم دیپر : خیلی خب بیاید اون اتاق ها رو پیدا کنیم میبل : این خونه بیشتر از هزار تا اتاق داره ، اگه بخوایم همه ی اتاق ها رو بگردیم 1 سال طول میکشه 😐 دیپر : خب تقسیم کار می کنیم تو طبقه ی بالا رو بگرد النا : آخجون 😍 میشه من طبقه ی بالا رو بگردم ☺ دیپر : نخیر گفتم میبل بالا رو بگرده جسیکا : پس ما کجا رو بگردیم دیپر : شما جایی رو نمی گردید ، بهتره قبل از اینکه به چیزی گند بزنید از اینجا برید میبل : باشه دوست نداری میریم ، زودباشید دخترا بیاین بریم 😐 دیپر : با شما نبودم ، شما فعلا تشریف ببرید طبقه ی بالا میبل : اجازه نمیدی دوستام کمک کنن ، پس منم کاری نمی کنم 😐 دیپر : بچه بازی در نیار ، ما زیاد وقت نداریم میبل : ما که داریم میریم ، بزارید دیپرجون خودش اتاق ها رو بگرده 😐😐 ببینم میتونه یک روزه این کار رو تموم کنه 😑 دیپر : اه خیلی خب دوستاتم می تونن کمک کنن ، اونا طبقه ی پایین رو بگردن 😑 النا : وای آخجون ممنون که اجازه دادی 😍 دیپر : آره ، حالا تشکرهاتون رو بزارید برای بعد وقت داره میگذره

دیپر : خب ما همه ی اتاق ها رو گشتیم به جز این میبل : این به نظر قفله🧐 ( دیپر توی چشمی را نگاه می کند ) دیپر : خودشه ، همون اتاقی که دنبالش می گشتم النا : خب بیاید هُلِش بدیم ( همه شروع به هل دادن می کنند ) دیپر : فایده ندارد باید کلیدش رو پیدا کنیم ، فکر کنم توی اتاق مایکل باشد میبل : خیلی خب میریم توی اتاق مایکل ولی بی سر و صدا جسیکا : ما هم باهاتون بیایم 🙁 میبل : اون رو دیگر باید از دیپر اجازه بگیری 😐 دیپر : آره اگه دردسر درست نمی کنید می تونید بیاید .
( دیپر آهسته در اتاق مایکل را باز می کند و شروع به گشتن اتاق می کند ) دیپر : خب این کلید لعنتی رو کجا گذاشته النا : هی بچه ها دیپر : هیییس 😑😐 النا : اما بچه ها ...... دیپر : گفتم هیییییییس 😡 النا : ولی آخه دیپر : هییییییییییییییییییییسس می خوای مایکل رو بیدار کنی ؟ 😐 النا : ای بابا ، می خواستم همه ی مدت بگم که کلید توی جیب مایکله 😑 دیپر : چی ! 🧐 ( النا کلید را برمیدارد ) النا : بیا اینم از کلید 😕 دیپر : امم ممنونم النا : 😑😑 دیپر : ببین،، من واقعا بابت رفتار بدم متاسفم ... النا : اشکالی ندارد فقط بیا سریعتر از اینجا بریم

همه وارد اتاق اصلی می شوند . دیپر : باید سریع اون کتاب رو پیدا کنیم جسیکا : اونی که میگی چه شکلیه دیپر : نمی دونم اما با کتاب های دیگر فرق داره میبل : منظورت اینه؟ 📔 دیپر : فکر کنم همین باشه ( دیپر کتاب را از توی کیسه در می آورد ) میبل : باورم نمیشه این .... دیپر : جورنال 4 است ! اصلا نمی فهمم چرا باید پیش مایکل باشد میبل : آروم باش دیپر شاید شانسی پیداش کرده .... دیپر : حتما دلیلی داره وگرنه چرا باید این کتاب رو داشته باشد مایکل : دیپر ؟ 🤨 دیپر : زودباش توضیح بده ، این کتاب چیه ؟؟ از کجا پیداش کردی ؟؟؟ برای چی داریش؟؟؟؟ زودباش جواب بده ؟؟؟ ( میل از بدن مایکل خارج می شود )

دیپر : بیل تو زنده ای ، چرا این رنگی شدی ؟ میل : فکر نمی کنی بیل رو یه بار شکست دادی دیپر : منظورت چیه میل : بیل مرده و برادرش اینجاست تا انتقام بگیره 👿 دیپر : صبر کن اگر تو بیل نیستی پس تو میلی 🙄 میل : الان وقت توضیح ندارم ،، می خوام از نابود کردنتون لذت ببرم 😈 ( میل نیرویش را به سمت دیپر پرت می کند ) میبل : دیپر مراقب باش 😨 میبل دیپر را به آن سمت پرت می کند دیپر : واای نه ، میبل حالت خوبهه ؟ 😥 میبل : خوبم نیروش به من صدمه ای نزد 😑 میل : اون کتاب به تعلق ندارد 👿 دیپر : منظورت جورنال 4 است ؟؟ نکنه می خوای باهاش برادرت رو زنده کنی میل : خب به نظر میرسه باید به روش دیگه اون کتاب رو به دست بیارم ( میل النا را با نیروی خود بلند می کند ) میل : اگر می خواید دوباره دوستتون رو ببینید ، دنبالم بیاین 😒 میبل : واای نه اون النا رو گرفته دیپر : خب الان راحت تر می تونیم فرار کنیم میبل : میریم دنبالشون 😑

النا : الان می خوای چیکار کنی منو بکشی 😳😨😨😥 میل : نگران نباش زنده می مونی اگر کاری که میگم رو انجام بدی النا : چه کاری 🤨 میل : باید به اون مجسمه دست بدی النا : آخه چرا باید این کار رو بکنم 😕 میل : چون تنها شانس تو همینه ، مطمئن باش هیچ ضرری ندارد 😈😈😈 النا : امم باشه دیپر : نههه اون کار رو نکن 😨 النا : چرااا ، این تنها راهمه برای زنده موندن از موقعی که اومدیم تا الان داره بهم حرف میزنی بعد انتظار داری کاری که میگی رو انجام بدم 🤨😑 دیپر : ببین من قبول دارم با تو بدرفتاری کردم و خیلی متاسفم اما الان قضیه جدیه این کار می تونه جهان رو نابود کنه میل : به حرفش گوش نکن ،من بهت قول میدم اگر به این مجسمه دست بدی هیچ اتفاقی نمیفته 😈😈 دیپر : اون داره دروغ میگه میل : گفتم به حرفش گوش نکن اون داری کاری میکنه که به نفع خودش باشد ،،، حالا زودباش به اون مجسمه دست بده النا : من این کار رو نمی کنم 😐 میل : نمی کنی ! مشکلی نیست 😏 منم از یه روش دیگه ای جهان رو تسخیر می کنم 😈.........
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)