نیروی عشق 6(پارت آخر)

خب خب خب این داستان تموم شد امیدوارم که لذت برده باشید. ممنون از همراهیتون

خلاصه:کای: دیدم اون پسره هلن رو چسبونده به دیوار و داره بوسش میکنه..

سریع هلن رو گرفتم تو بقلم و یه سیلی به اون پسره ی چش دریده زدم. و باهم از رستوران جیم شدیم. رسیدیم سرکوچه که هلن رو بوسیدم هلن منو هل داد گفت این دیگه چیه؟ گفتم میخوام بوس اون لنتی رو پاک کنم. تو خودت نمیتونستی مقاومت کنی؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟ناسلامتی هفته ی دیگه قراره با اون ارواح خبیث بجنگیما. تو حق نداری با کسی بجز من باشی وگرنه من اون پسر رو میکشم کله ش رو برات میفرستم. دیدم یکم هلن ترسید اما بدجور داغ کرده بودم

هفته بعد: کای:ما دوتا روح اول رو شکست دادیم اما یه روح مونده بود که از همه قوی تر بود. رفتیم پیشش و همه ی تلاشمونو کردیم اما اونجور که میخواستیم پیش نرفت_من از سرم داشت خون میرفت و هلن اون گوشه افتاده بود_رفتم هلن رو اوردم پیش خودم و گفتم ما باید اینو شکست بدیم وگرنه مردم بی گناه میمیرن. که یهو دیدم هلن تعجب کرد. از زبون هلن: یهو دیدم شکل روحه عوض شد_مامان بابام بودن_رفتم پیششون اما کای هی منو با دستای زخمیش میکشید سمت خودش میگفت نرو ممکنه تله باشه.

به حرفش گوش نکردم و رفتم جلو اما متاسفانه فهمیدم که تو تله افتادم ماهم داشتیم میمردیم زیر دستای اون روح_یهو کای داد زد:هیی زنده بموون_گفتم که اگه زنده موندیم میخوام یکاری کنم_بیا جادوهامونو مخلوط کنیم مطمعنم میتونیم شکستش بدیم-تمرکز کن از زبون کای:یهو دیدم نیروهامون تقویت شد میدونستم اگه باهم یکی بشیم میتونیم یکاری کنیم، با هزار زود و زحمت تونستیم اون روح رو پاکسازی کنیم که دیدم وفتی رو ناپدید شد مامان بابای هلن نمایان شدن_گغتن ما چند ساله اینجا گیر کردیم مرسی که مارو نجات دادین.

بعد از کلی احوال پرسی و صحبت بین هلن و خانواده ش اونا پرسیدن این پسره کیه باهاته؟ تا هلن خواست چیزی بگه بقلش کردم-اوردمش نزدیک خودم و زانو زدم. یه حلقه دراوردم (فلش بک:یادتونه شبی کای اعتراف کرد به هلن،کای سرش تو گوشی بود اما وقتی که هلن اومد اب بخوره گوشیشو قایم کرد، همون موقع سفارش داد این حلقه رو) حلقه رو دراورذم و روبه هلن کردم گفتم:من از همون اول شیفته ت شده بودم با من ازدواج میکنی؟ هلن که سرخ شده بود نگاه به مامان باباش کرد_مامان باباش سرشونو به علامت رضایت تکون دادن و هلن گفت بله_از خوشحالی هلن رو بلند کردم و بوسش کردم

چند هفته بعد: امروزم روز عروسیمونه😭❤️😋 پایان