10 اسلاید امتیازی توسط: FaSa انتشار: 4 سال پیش 364 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اینم از قسمت چهار از سوالای اری شروع میشه! و یادتون نره این داستان هنوز کلی ادامه داره...
با گابریل روی نیمکتی نشستیم و من سوالاتی پرسیدم...
من : با ملکه چه ارتباطی داری؟ گابریل خندید و گفت : ما دوستای قدیمی هستیم ولی رابطه ی اونجوری نداریم. گفتم : تو خون اشامی؟ من احساس می کنم تو رو خون اشام دیده بودم... گابریل اهی کشید و گفت : من خون اشامم . گفتم : تو خانواده نداری؟درمورد اونا بگو. گفت : ببخشید اری این یه مورد رو نمی تونم جواب بدم.... گفتم باشه. سوالاتون تمومه؟
اگه نشده تو نظرات سوال بپرسین از گابریل و منم جواب می دم ولی نه هر سوالی رو!
زنگ ناهار بود... ناهار مدرسه ای بودم و سینی ناهارم رو برداشتم که یهو ساوانا اومد جلومو غذاشو ریخت رو لباسم! گفت : ای وای ! ببخشید دختر احمق! و رفت! چی بگم دیگه لباسم داغون شده بود!همون موقع!
اره مکس اومد! همچین زدش که صدای بز داد! داد زدم مکس بس کن! داد زد : دیوونه ای ؟؟ ببین از قصد چه بلایی سر لباست اورده؟؟ می دونستم اینو ولی چیزی نگفتم... اصلا فکر نمی کردم مکس با این قد کوتاهش کارته باز باشه که یهو کسی اومد! کی بود؟
گابریل اومد! دستمو گرفت! داد زدم : هی پسره ی منحرف دستتو بکش! هیچی نگفت و منو کشوند تو یه اتاق! داد زدم تا ولم کنه اونمگفت : هیش! تو که نمی خوای با این بلیز راه بری کلا داغون شده! » بعد زاکتش رو بهِم داد و منم پوشیدم نمی دونم چرا ولی دوست داشتم بپوشم... گابریل گفت: انگار لباسای من تو تن تو قشنگ ترن. گفتم ممنون و رفتم. نمی خواستم فکر کنه منم مثه دخترای دیگه له لهشو می زنم! همینطور که داشتم می رفتم هرکی منو می دید شوکه می شد و درگوشی حرف می زد... نمی دونستم چرا مکس اومد گفتم: مکس چرا اینا اینطوری نگام می کنن؟ گفت: چون چون چون! پشت ژاکتت نوشته گابریل!!
خواستم درش بیار که گابریل اومد و دستمو گرفت و برد! داد زدم و فرار کردم ! نمی دونستم این پسره ی منحرف چه شه! رفتم خونه اصلا حوصله نداشتم چرا اون اینکارا رو می کرد؟ یعنی اونم عاشقمه؟ خودمو زدم گفتم : اصلا چرا داری بهش فکر می کنی؟ تو اصلا عاشقش نیستی! همون موقع مکس زنگ زد و بهم گفت که یه مهمونی راه انداخته و می خواد منم بیام...عصر بود هنوز افتاب بود و مکس اومده بود دنبالم تا بریم مهمونی... داشتیم می رفتیم که یهو به دخترا برخوردیم! ساوانا ملکه و هازل!
هازل گفت : اِ سلام اری! گفتم سلام ساوانا گفت: تو چرا با این کوتوله می گردی؟ دهانم رو بازکردم تا بگم که یهو مکس با لگد جنگلیش گندشون زد! گفتم مکس! ساوانا گفت با تو بودم مکس! چرا داری با این قد بلند می گردی؟ اصلا بهَم نمی خورین! داد زدم و دعواشون کردم! خیلی عصبی بودم! همینطر داشتیم کل کل می کردیم که ساوانا گفت :خودت خواستی! روزگارو برات سیاه می کنیم! و رفتن... مکس گفت : به گروه مون خوش اومدی. گروه بد بختایی که اینا اذیتشون می کنه! و چشماشو بالا انداخت.
به مهمونی وارد شدم داشتیم می رقصیدیم و خوش می گذروندیم که یهو!
یه دختر رو دیدم که داره گابریل رو بوس می کنه! ادامه دارد...
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
گابریل از کجا اری رو میشناخت و نجاتش داد زمانی که یه خون اشام بهش حمله کرد؟گابیریل عاشق اریه؟اون بد جنسه یا خوش جنسه؟
بله همون موقع که اری رو نجات داد
ببین شاید خوش جنس شایدم بدجنس!!
سلام کی ادامه رو میزارید
ادامه رو کی می زارید
داستانت خیلی قشنگه
ولی خیلی کند میزاری
چه تو اوج خداحافظي كرد?
خيلي قشنگه خسته نباشي ?
سلام توي دسكريپشنت خوندم كه اوتاكويي و ٣ تا انيمه ديدي مي خواستم بپرسم كه اسمشون چي بوده من خودم بيشتر از ٢٠ تا سريال انيمه و هزارتا سينمايي و مانگا خوندم اگر تو ژانر رومنس چيزي مي خواستي حتما خوشحال ميشم بهت معرفي كنم ?❤️
سلام بله من یه اوتاکوی تازه واردم و منظورم از سه تا انیمه اونایی بود که جدید بودن و قسمتی وگرنه انه شرلی و حنا دختری در مزرعه و ... رو هم دیدم و البته سینمایی های انیمه ای
من نوراگامی دیدم که بهترین و بهترین انیمه است هیچی جاشو نمی گیره واقعا عالیه اصلا نمیشه توصیفش کرد. اون منو اوتاکویی کرد.
و دومی چرت بود و منم اسمشو یادم نیست
ولی سومی سگ های ولگرد بانگو هست و عالیه!