چهارشنبه ای با کارمن؟

𝑲𝒂𝒓𝒎𝒆𝒏: سلام! به یه پست دیگه خیلی خوش اومدید! حرف خاصی ندارم، امیدوارم لذت ببرید! بریم سراغ شروع این پست:

خب بذارید تو این قسمت گند کاریم هم تعریف کنم: روغن رو ریختم و زیرش رو زیاد کردم و رفتم گوجه هارو خورد کنم،که یهو روغن فوران کرد و پاشید به همه ی کابینت ها و کف زمین و ری_ نه چیزه نزدیک بود آتیش بگیره که من با سیصد تا دستمال خیس زیر گازو خاموش کردم✔️ (از ۱ کیلومتر اونور تر گوجه هارو پرت میکردم تو ماهیتابه تا روغن بهم نپاش_)

خودمم نمیدونم چرا وقتی گوجه زده بودم رب هم زد_ (به دور و بر بشقاب که چربه توجه نکنید، با تشک_😂)

عادی ترین تکلیف من: ۳ صفحه جزوه، ۲ صفحه کتاب، بیست صفحه (اغراق نمیکنم) تمرین✔️

قسمت ۸ خیلی خوبهههههعخبعخچبخچعبچ۷۵بگ😭🎀

امروز نشستم پشت اینه و یه عالمه به خودم رسیدم(آخرش هم همشو شست_) اضافه کنم هرچی دم دستم بود مالیدم به صورت_

ادامه ی تکالیف ریاضی، تکالیف فارسی، علوم، هندسه را به اتمام رساندم که پنج شنبه فقط برای امتحان شبیه‌ساز جمعه بخونم و ادامه ی جمعه هم به استراحت بپردازم✔️

بعد هم رفتیم بیرون، پیاده روی کردیم و رفتیم بستنی پگاه( عshق زندگیم) و بستنی خوردیم. رفتیم به مغازه ها یه سری زدیم و بعد از گردش ماشینی، برگشتیم خونه🎀

این هم بستنی(به سانسور دستم توجه نکنید، با تشکر🙏😂) خیلی جاتون خالی بود، خیلی هم خوشمزه بود که قشنگ مزه ی شیر رو حس میکردی. بعدشم یه سر به مغازه های اونجا زدیم و دیگه عکس نزاشتم چون پر از آدم بود و خیلی شلوغ بود پس خواستم حریم شخصیشون حفظ بشه🙏 مغازه هاش خیلی گوجی بوجییی بودن و قیمت هاش هم خیلی خوب بود پیشنهاد میکنم یه سر به خیابون اصلی گوهر دشت بزنید🎀