توی این پست قراره به هوش کاراکتر اصلی انیمه دیمن اسلیر ( Demon Slayer) بپردازیم که تقریبا هیچکس این هوش رو درنظر نگرفت و زود فراموشش کرد در صورتی که مستحق توجه بیشتری بود.
📽به اولین قسمت این انیمه میریم📽 جایی که تانجیروی ناامیدمون گیج شده بود و نمیدونست چه اتفاقی برای خواهرش افتاده؛ تا وقتی هاشیرای آب، گیو تومیوکا رسید و متوجه شد خواهر تانجیرو (نزوکو) تبدیل به موجودی اهریمنی به اسم شیطان شده که دقیقا نقطهی مقابل انسانها هستن. گیو تصمیم گرفت نزوکو رو بکشه اما با تانجیرویی که زانو زده بود و التماس میکرد تنها عضو خانوادش رو ازش نگیره مواجه شد. درآخر این بحث تانجیرو تصمیم به انجام یه حملهی بی برنامه ریزی گرفت و اینور و اونور دوید تا درنهایت مستقیم تبر به دست به گیو حمله کرد تا بتونه خواهرش رو نجات بده. سنگ پرتاب میکرد و تبر رو پشتش گرفته بود تا شدت ضربه محکم تری داشته باشه اما در نهایت وقتی به گیو رسید، گیو با یه ضربه پشت شمشیر ساده اون رو بیهوش کرد. ❕️اما صبر کنین، چرا تبرش توی دستش نیست...؟ تبر کجاست...؟❕️ همون لحظه تبر از سمت بالا داشت با سرعت به سمت گیو میومد و اگه گیو جاخالی نمیداد تبر مستقیما به سر گیو برخورد میکرد! یه حملهی ساده و بی برنامهریزی؟ این چیزی بود که توی ذهن همهمون بود. درصورتی که هرکاری که تانجیرو اینجا انجام داد دلیلی داشت و فکر شده بود. با اینور و اونور دویدنش در حد یک ثانیه پشت یه درخت بوده و در همون لحظه که پشت درخت بوده، تبر رو به سمت بالا پرتاب کرده که به گیو برخورد کنه؛ و فورا دوید و دستش رو به پشت گرفت که گیو فکر کنه تبر دستشه و متوجه نشه تبر قراره از بالا بهش برخورد کنه! همهی اینها از دست کسی که استرس داره و گیج شده، و توی یه لحظه تصمیم گرفته چه کاری باید انجام بده نهایت هوش تانجیرو رو میرسونه، هوشی که همه خیلی زود نادیدهش گرفتن!
تو فصل اول کلی سکانس دیگه هم بود که تانجیرو از هوشش استفاده کرده بود، مثلا اینکه موقع تقابل با رویی (ردهپایین۵) تنها با "دیدن" اجرای هینوکامی کاگورا توسط پدرش تونست اجراش کنه، اما 📽بیاین به فصل دوم دیمن اسلیر بریم📽 اون سکانس موقع فایت رو یادتونه که گیوتارو غیبش زد و دیدیم رفته سراغ همسر تنگن اوزوی (هاشیرای صدا) چون خیلی موقع فایت مزاحم بود و تیغههایی مینداخت که بازسازی شیاطین رو کند میکرد؟ توی اون لحظه داکی (خواهر گیوتارو) هم که توی فایت با زنیتسو و اینوسکه (دوستان تانجیرو) بود از ربان های محکمش فرستاد و راه تنگن رو سد کرد و نذاشت بره و همسرش رو نجات بده. تنگن درگیر ربان های داکی شده بود و به شدت برای همسرش هم نگران بود و فریاد میزد. این وسط تانجیرو هم درگیر ربان بود ولی خیلی کمتر بود؛ اما به خاطر استفاده زیاد از هینوکامی کاگورا خسته شده بود و نمیتونست درست حرکت کنه. اون هم برای همسر تنگن نگران بود و چون درگیر ربان های کمتری بود میتونست بره و کمکش کنه؛ ولی انرژی چی..؟ هیچی توی بدنش نمونده بود! همونطور که میدونیم در ابتدا تانجیرو کاربر تنفس آب بود و بعدش هینوکامی کاگورا رو هم در اختیار گرفت. قطعا تنفس آب انرژی خیلی کمتری نسبت به هینوکامی کاگورا مصرف میکنه. این وسط تانجیرو به فکر این افتاد که از تنفس آب استفاده کنه اما ممکن بود تنفس آب به اندازه کافی قوی نباشه و تاثیری نداشته باشه. از هینوکامی کاگورا هم نمیتونست استفاده کنه چون انرژی خیلی بالایی ازش میبرد. درحالی که ربان های داکی داشتن به تانجیرو برخورد میکردن، تانجیرو دیگه اونجا نبود. ❕️تانجیرو کجاست...؟ چرا یهو غیبش زد...؟❕️ ولی صبر کنید، الان همسر تنگن دیگه در خطر نیست و گیوتارو ازش دور شده. این وسط، تانجیرو توی این لحظه حساس از هوش فوقالعادهش استفاده کرد و همسر تنگن (هیناتسورو) رو با سرعت خیلی بالایی نجات داد. اما اون دقیقا چهکاری انجام داد؟ تانجیرو نیاز به ضربهی قدرتمندی داشت، از اون طرف انرژی نداشت، پس باید قدرتمندترین ضربه رو با کمترین انرژی ممکن میزد. اینجا بود که کاری رو کرد که تا به حال هیچ دیمن اسلیری توی تاریخ انجام نداده بود؛ هردو تنفس رو ترکیب کرد. نصف از هینوکامی کاگورا برای قدرت بیشتر، نصف دیگه از تنفس آب برای ضربه زدن کافی و انرژی کمتر. تانجیرو توی این صحنه نشونمون داد چقدر باهوشه و اگه از هوشمون استفاده کنیم چه کارایی از دستمون بر میاد.
📽به اواخر فصل دوم میریم📽 (⚠️هشدار اسپویل از فصل دوم⚠️) جایی که دیگه همهچیز تموم شده بود، هاشیرای صدا رو از دست دادیم، زنیتسو زیر آوار گیر کرده بود، اینوسکه رو از دست داده بودیم و فقط تانجیرو مونده بود. رسما همه حتی طرفدار ها هم شکست رو قبول کرده بودن، و این وسط گیوتارو هم بُردشون رو تضمین شده میدونست. رفت بالای سر تانجیرو و باهاش صحبت کرد. صحبتی تحقیر کننده که از بالا به تانجیرو نگاه میکرد. اون رو یه بازمانده از یه فایت تموم شده میدونست پس شروع کرد به مسخره و تحقیر کردن. همینجا تانجیرو یه کار احمقانه کرد و شروع کرد به فرار کردن از سر ناامیدی، تا شاید بتونه فرار کنه. اما همچنان گیوتارو بهش رسید و تانجیرویی که دیگه هیچ جونی براش نمونده بود هرچیزی دم دستش بود رو سمت گیوتارو پرت میکرد. گیوتارو همچنان لبخند روی لبش داشت تا وقتی که تانجیرویی که داشت به بالا نگاه میکرد یهو گفت "تمام این مدت منتظر این لحظه بودم". و یه ضربه سر محکم به گیوتارو زد. گیوتارو افتاد روی زمین اما نمیتونست پاشه و تانجیرو رفت که با تمام قدرت و یه ضربه هینوکامی کاگورا کار گیوتارو رو بسازه. اما کدوم بخش از هوش تانجیرو بود...؟ تانجیرو درواقع "فرار" نکرد! اون به بخشی رفت که تیغههای هیناتسورو افتاده بودن، و اون چیزایی که پرت میکرد به گیوتارو درواقع بوی سمی که توی تیغه ها بودن رو پنهان میکرد، اما تانجیرو با تظاهر شکست خوردن نذاشت گیوتارو متوجه بشه، به سمت تیغهها رفت، بوشون رو پنهان کرد و برای اینکه گیوتارو نتونه تکون بخوره ضربه سر رو زد و اون سم رو هم وارد کرد تا گیوتارو نتونه بلند شه و با تمام قدرت ضربه زد، هرچند ضربهش درنهایت اونقدر قدرتمند نبود اما خوشبختانه تنگن و اینوسکه رو از دست نداده بودیم، زنیتسو از زیر آوار بلند شد و ورق یه دفعه به سمت ما برگشت! همشم به لطف هوش بالای تانجیرو بود.
📽به فصل سوم این مجموعه وارد میشیم📽 جایی که گیر غول بزرگی به اسم هانتنگو (شیطانردهبالایچهار) افتادیم. خود این موجود واقعا چیز عجیب و غریبی بود و هیچکس نمیدونست چطور باید از بین ببریمش. این که چهارتا کلون داشت هم کار رو خیلی سخت میکرد. چهارتا کلون که هرکدوم قدرت خاص خودشون رو داشتن. رعد، باد، صدا و چهارمین کلون که قدرت عجیبی داشت. رعد از همه قویتر و باهوشتر بود و به بقیشون دستور میداد. رعد هایی که از عصاش بیرون میومدن فوقالعاده دردناک بودن و هیچکس نمیتونست موقعشون تکون بخوره. تانجیرو که در مقابل اونی بود که قدرت صدا و پرواز کرد رو داشت، موقع نبرد به از هوشش استفاده میکنه و نقطهضعفشون که زبونشونه رو متوجه میشه (خود این بخش یه داستان طولانی دیگه از هوش تانجیرو داره.) با سوار شدن روی "صدا" و کشوندنش به محل رعد، نزوکو میبینه که گیر رعد افتاده و توان ادامه دادن نداره و به شدت داره درد میکشه. همون لحظه که وارد اون محل میشن دیوارها میریزن و تانجیرو فورا به سمت رعد حملهور میشه، به زبونش ضربه میزنه و عصای رعد رو میگیره و نزوکو رو نجات میده. ❕️اما چطور...؟ تانجیرو هم باید آسیب میدید و قدرت حرکت کردن رو از دست میداد...❕️ و جوابش سادهست، هوش تانجیرو. چرا خود رعد، گیر قدرتایی که داشت نمیفتاد و هیچیش نمیشد؟ قطعا قدرت خودش قرار نیست به خودش ضربه بزنه، پس تانجیرو که با دیمن "صدا" به این محل اومده بود، پای اون رو برمیداره و چون "صدا" و "رعد" از یه سلول برخوردار هستن پس رعد قرار نیست به اون آسیب برسونه! تانجیرو با اون پا عصا رو میگیره و نزوکو رو نجات میده که خودش گرفتار نشه! این یعنی تانجیرو وسط فایت هم فکرش از کار نمیفته، به محیط اطرافش توجه و دقت میکنه و میفهمه باید چیکار کنه و از چی استفاده کنه که اینم از هوششه!
📽همچنان توی فصل سوم ادامه میدیم📽 جایی که تانجیرو از نبرد بی فایده با چهار کلون هانتنگو خسته شده بود و احساس میکرد یه چیزی درست نیست. نبرد دیگه طولانی شده بود اما چارهای جز ادامه دادن نبود، همه باید برای زندگیها میجنگیدن. درحالی که همه داشتن فکر میکردن باید چهکاری انجام بدن که کلون های هانتنگو از بین برن، تانجیرو فکرش به جایی رسید که هیچکس فکرش رو نمیکرد. که "اینا حتی بدن اصلی نیستن...پس هرچقدر بجنگیم بیفایدهست، باید دنبال بدن اصلی بگردیم". کی فکرشو میکرد اینا حتی بدن اصلی نباشن؟ درحالی که همه تحت فشار نبرد بودن تانجیرویی که قدرت بویایی فوقالعاده زیادی داشت، با بو کشیدن، محل هانتنگوی اصلی رو پیدا کرد، در همین حین کلون ها هم نگران شدن که تانجیرو از سیستمشون با خبر شده. با استراتژی بی نظیر تانجیرو، تصمیم گرفت میتسوری کانروجی (هاشیرای عشق) که برای کمک اومده بود رو بذاره برای نبرد با کلونهای هانتنگو، که مزاحمشون نشن و بتونن با بدن اصلی مقابله کنن. و درنهایت این نبرد با هوش بینظیر تانجیرو بالاخره به اتمام رسید.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بچه ها نمیدونم چطور ثابت کنم ولی تمامی مطالب دست نوشته هستن و خودم نشستم کلشون رو نوشتم، امیدوارم از پست لذت ببرید^^✨
وااای عالی بود ✨🌷
چه دقتی
ایساگی هم نابغه بو_
وای وای ایساگی هم خدااا بوددد
لعععننتتیییییی توی یه دقیقه اندازه یک ساعت فکر میکرد😭🤣
عالییییییییییی
مرسیییی✨
عالییی بودد
مرسی تانجیرو-سان😵💫😂✨🌷🌷
وای
این باید ویژه شهههههه
واو از نظر لطفته که همچین دیدگاهی داری! و ممنونم!🌷✨
خیلیییی عالی بود✨
وای ممنونم پستای دیمن اسلیری شمام بی نظیرن!✨
وای چه تحلیل دقیق و باحالی! خسته نباشی ای کاش بیشتر حمایت بشه💞
خسته نباشی🌹
وااای مرسیییی نظرت خیلی خوشحالم کرد!^^✨🌷
ممنونمم!!
وای واقعا خیلی عالی و کامل بود.
خسته نباشیی
مرسیییی🌷✨
با اینکه در حالت عادی اصن عذرخواهی نمیکنم ولی ببخشبد که توهین کردم، در هر صورت نظر منو بگیر به پشمت و میتونی هم این پیامو هم اون قبلیه رو اگه خواستی پاک کنی چون من پشیزی ارزش ندارم که بخوای بخاطرم ناراحت شی، و فقط خواستم بگم پستت همه چی تموم بود و واقعا حقش نبود انقد کم حمایت شه😺
نه نه لطفا این حرفو نزن، راستش من چندساعت سر نوشتن متنهاش وقت گذاشته بودم و بعد اون همه نوشتن، وقتی دیدم منتشر شده با کامنتت مواجه شدم و واقعا ناراحتم کرد، خیلی تند ابراز ناراحتی هم کردم، بابتش عذرمیخوام و ممنونم که انقدر مهربونی^^